عدم پرورش قوه تفکر، عدم تبیین جامع، تضاد میان قول و عمل مدعیان و تهاجم سازمان‌یافته فرهنگی از چالش‌های مواجهه جوانان با امر دینی است

مواجهه جوانان با امر دینی

در میان هستی‌های اجتماعی که سبک زندگی ما را شکل می‌دهند، دین یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. یعنی اعتقادات دینی، مناسک دینی، اخلاقیات دینی و احساسات دینی بخش مهمی از این هستی اجتماعی را شکل می‌دهند

تاریخ انتشار: 12:25 - سه شنبه 1403/02/11
مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه
مواجهه جوانان با امر دینی

به گزارش اصفهان زیبا؛ در میان هستی‌های اجتماعی که سبک زندگی ما را شکل می‌دهند، دین یکی از مهم‌ترین آن‌هاست. یعنی اعتقادات دینی، مناسک دینی، اخلاقیات دینی و احساسات دینی بخش مهمی از این هستی اجتماعی را شکل می‌دهند و می‌توان گفت یکی از اهداف تربیت شکل دادن این هستی اجتماعی در هریک از انسان‌هاست.

جامعه ایران با تاریخ تمدنی بیش از 2500 سال، همواره جامعه دینی شناخته شده است. در این جامعه که در سراسر حیات تاریخی و اجتماعی خود جامعه‌ای دین‌مدار بـوده اسـت، عنصر دین نقشی محوری در جامعه‌پذیری پیدا می‌کند. بدین‌معنـا کـه آمـوزه‌هـای دینـی در رأس نظـام ارزشی جامعه قرار گرفته و انتقال ارزش‌ها و هنجارهای دینی به یکی از مهم‌ترین مسائل فرهنگـی جامعـه بدل می‌شود.

چنین پیشینه‌ای علاوه بر اینکه اهمیت پرداختن به امر دین را می‌افزاید، اهمیت نقش متولیان جامعه‌پذیری دینی به‌عنوان سردمداران ادامه این مسیر را هم مشخص می‌کند. کارگزارانی رسمی همچون صداوسیما، آموزش‌وپرورش (مشخصا مدارس) و سازمان‌های فرهنگی افزون بر مساجد، حسینیه‌‌ها، روحانیون و خانواده‌ها که از مهم‌ترین متولیان غیررسمی تربیت دینی هستند. نهادهایی که به‌صورت مستقیم و غیرمستقیم و به شیوه‌های مختلف در امر تربیت دینی جوانان دخیل هستند.

البته تربیت دینی در هر زمانی، بسته به اقتضائات فرهنگی و نهادهای اجتماعی جامعه شکل ویژه‌ای داشته است؛ به‌طور مثال قبل از مواجهه جامعه ایرانی با مدرنیته غربی، این جامعه نیـز ماننـد بسـیاری از جوامع سنتی، جامعه‌ای فاقد تمایز نهادی بود. پس نهاد خانواده از قدرت و نیز تکالیف زیادی برخوردار بـود که تربیت دینی کودکان و نوجوانان از اهم آن‌ها بود.

اما پس‌ از اینکه در اثر پیچیده شدن فزاینده جامعـه، میان نهادهای مختلف تمایزاتی پیدا شد، پاره‌ای از وظایف و اختیارات نهاد خانواده و ازجمله بخش‌هـایی از تربیت دینی به سایر نهادهای رسمی و غیررسمی که بیان شد، منتقـل گشـت. در این شرایط آنچه رخ می‌دهد، تکثر عوامل و متغیرهایی است که بر جامعه‌پذیری جوانان تأثیر گذاشته و نتایج پیش‌بینی‌نشده و ناخواسته‌ای را به بار می‌آورند؛ لذا ضروری است که با نگاهی آسیب‌شناسانه جامعه‌پذیری دینی جوانان را بررسی و تصویری از وضعیت فعلی مواجهه آن‌ها با امر دینی ارائه دهیم.

مسئله‌ای که برای پرداختن به آن به گفت‌وگو با مهدی مشکی‌باف‌مقدم، استاد حوزه و دانشگاه نشستیم. شخصی که با توجه به جایگاه اجتماعی خود ارتباط بی‌واسطه‌ای با طیف گسترده‌ای جوانان دارد و همین مسئله سبب شده تا نگرشی عام نسبت به مواجهه فعلی آن‌ها داشته باشد.

به نظر می‌رسد که لازمه ورود به بحث مواجهه جوان امروز با هویت‌پذیری دینی، شناخت جوان است. آیا این جوان امروز تفاوت ذاتی با جوان دیروز دارد که هویت‌پذیری آن هم به‌تبع تغیری داشته باشد؟

این روزها جامعه‌شناسان و روان‌شناسان دائما از نسلی با عنوان نسل ضد نام می‌برند. نسل پر شور و هیجانی که با گذشته مواجه است. خصوصا زمانی که آشفتگی‌های سیاسی و اجتماعی درکشور ضریب پیدا می‌کند، این ادبیات بیشتر رواج پیدا می‌کند.

با این حال اگر بخواهیم یک تعریف درست و جامعی از جوانی داشته باشیم، تعریف روان‌شناسانه و جامعه‌شناسانه رهبری است. ایشان یک تصویر پنج‌ضلعی از جوان ترسیم می‌کنند:
«جوانی، یک پدیده درخشان و یک‌فصل بی‌بدیل و بی‌نظیر از زندگی هر انسانی است. جوان در دوره جوانی (به‌خصوص در آغاز جوانی) تمایلات و انگیزه‌هایی دارد. اولا چون در حال تکوین هویت جدید خود است، مایل است شخصیت جدید او به رسمیت شناخته شود؛ که غالبا این اتفاق نمی‌افتد و پدران و مادران جوان را در هویت و شخصیت جدیدش گویا به رسمیت نمی‌شناسند.»

این بحث هویت‌یابی یک ضلع بسیار کلیدی در فضای جوانی است. «ثانیا جوان احساسات و انگیزه‌هایی دارد. رشد جسمانی و روحی دارد و به دنیای تازه‌ای قدم گذاشته است که غالبا دوروبری‌ها، خانواده و افراد در جامعه از این دنیای جدید بی‌خبر و بی‌اطلاع می‌مانند، یا به آن بی‌اعتنایی می‌کنند؛ لذا جوان احساس تنهایی و غربت می‌کند.»

«ثالثا جوان در دوره جوانی (چه اوایل بلوغ و چه بعدها) با مجهولات زیادی روبه‌رو می‌شود. مسائل جدیدی برای او مطرح می‌شود که سؤال‌انگیز است. در ذهن او شبهه‌ها و استفهام‌هایی به‌وجود می‌آید که مایل است به این شبهه‌ها و سؤال‌ها و استفهام‌ها پاسخ داده شود.»
«رابعا جوان احساس می‌کند در وجود او انرژی‌های متراکمی وجود دارد و توانایی‌هایی را هم ازلحاظ جسمانی و هم ازلحاظ فکری و ذهنی در خود احساس می‌کند.»

«خامسا جوان برای اولین‌بار با دنیای بزرگی در دوره جوانی مواجه می‌شود که این دنیا را تجربه نکرده و از این دنیا چیزهای زیادی نمی‌داند. بسیاری از حوادث زندگی برای او پیش می‌آید که تکلیف خودش را در مقابل آن‌ها نمی‌داند. احساس می‌کند که احتیاج به راهنمایی و کمک فکری دارد.»

بنابر تعریفی که بیان کردید، از نظر شما جوان امروز تفاوت ماهوی با جوان سال‌های گذشته ندارد. بااین‌حال آن نشانه‌های آشکاری که از مواجهه فعلی جوان با امر دینی مشاهده می‌شود، تفاوت‌های به نسبت گسترده‌ای با گذشته دارد. چطور این مسئله را تبیین می‌کنید؟

بر اساس این تعریف باید بدانیم راجع به نسلی صحبت می‌کنیم که یک سلسله شاخصه‌ها، تمایلات، احتیاج‌ها و در کنار این‌ها انرژی‌های تازه رهاشده دارد. اگر برای ما حل شود که بدانیم با چه جامعه هدفی می‌خواهیم مواجه شویم به‌تبع باید ببینیم اقتضائات آن‌ها چیست؟ چقدر پاسخ داده شده؟ چه آثار و نتایجی در پی دارد که اگر این اقتضائات با آثار و نتایجش هم‌تراز نباشد، آثار و پیامدهای منفی در جامعه تولید می‌کند.

بعدازاین واکنش‌ها بر اساس آن اقتضائات بازنگری شود. یکی از اقتضائات فعلی جوانان رسانه است. آن هم رسانه‌ای که هنوز بعد تهدید آن نسبت به فرصتش بیشتر و از آثار آن در حوزه جوانی، شکل‌گیری «فرهنگ موزاییکی» است. این تعبیری است که ژان کازنو در کتاب «جامعه‌شناسی ارتباطات اجتماعی» بیان کرده است. خلاصه این فرهنگ این است که شما وقتی افراد و خصوصا جوان را با داده انبوه مواجه می‌کنید، از هر حوزه‌ای اطلاع پیدا می‌کند.

اما این حوزه اطلاعات همچون قطعاتی است که هیچ‌کدام با یکدیگر ارتباطی ندارد. این جامعه هدف که با فرهنگ موزاییکی پرورش می‌یابد، جامعه‌ای‌ است که از لحاظ سطح دانشی بسیار بالاست و از لحاظ عمق دانشی بسیار پایین است. وقتی شما با این رویه مواجه می‌شوید، پیامدهایی دارد: نخست چالش‌های هویتی است. خصوصا زمانی که توهم دانایی هم به این چالش‌های هویتی افزوده شود.

زمانی که آمارها نشان می‌دهد 80درصد جوانان روزانه بیش از سه ساعت در فضای جامعه فعالیت دارند و بیش از اینکه هدفمند کار کنند، فضای مجازی به این‌ها جهت می‌دهد؛ نتیجه‌اش می‌شود کنار هم چیده‌شدن داده‌های مختلفی که فرهنگ موزاییکی را شکل می‌دهد؛ چراکه با توجه به همان تعریف ابتدایی، جوان به دنبال تکوین هویت جدیدش است و از طرفی به خاطر انبوه پراکندگی ذهنی نمی‌تواند هویت خودش را درست دریابد. درنتیجه چالش هویتی پدید می‌آید. در ادامه او به خاطر اینکه هویت‌یابی می‌کند و داده‌های پراکنده دارد، به یک جوان متزلزل تبدیل می‌شود.

پس مسئله این است بسیار دانستن از بسیاری از چیزها باعث چالش هویتی می‌شود.

الان جمع‌بندی جامعه علمی در ساحت روان‌پزشکانه و سیستم‌های عصبی، ساحت روان‌شناسانه و روحی و جامعه‌شناسی در بدنه اجتماعی این است که وقتی شما پراکنده‌دانی‌های حداکثری داری، باعث می‌شود از فراگیری اصول فکری باز بمانی. خودبه‌خود ذهن شما نیازی به پاسخ سؤالات اساسی نمی‌بینید. چراکه به اشباع کاذبی رسیده است. مثل تلفن همراهی که با اطلاعاتی زیادی پر شده و باعث اختلال در عملکردش شده است.

این اطلاعات که همچون اتاق فکر به‌هم‌ریخته انسان است، به علت عدم‌پردازش، برخی غفلت‌ها را برای انسان پدید می‌آورد. پس اینکه الان دائما با ویژگی‌های جدید نسل ضد مواجه می‌شویم، نه به خاطر تفاوت‌های هویتی است، بلکه این نسل با چالش داده حداکثری پردازش‌نشده مواجه شده است که برخی ابهامات و چالش‌های هویتی را به دنبال دارد.

این نداشتن تفاوت ماهوی را برای همه دنیا قائل هستید دیگر؟ صرفا برای ایران که نیست.

بله چالش جامعه جهانی است. عمده اندیشکده‌های دنیا این را اذعان دارند که از سال 2050 به بعد ضریب اسلام‌گرایی آن‌چنان افزایش پیدا می‌کند که قرن اسلام‌گرایی خواهد شد و مسلمانان دنیا حتی از مسیحی‌های کاتولیک هم بیشتر خواهند شد. عنصر اساسی این فراگیری به خاطر موردبحث قرار گرفتن مجدد که سؤالات اساسی بشر است. این اشباع داده‌ای که در سطح جهانی برای بشریت اتفاق افتاده و بشر را به خودش گرفتار کرده است، بازگشت به نقطه اول برگشتن جست‌وجو برای پاسخ این سؤالات را به همراه دارد.

نتیجه این تشویش ذهنی برای جوان چیست؟

زمانی که در لایه‌های مختلف جامعه یک بررسی جامعه‌شناسانه و جامع‌نگر داشته باشیم که منحصر به برخی مناطق خاص نباشد و اقشار مختلف را در بربگیرد، می‌بینیم که در غالب جوانان کشور، ذهن‌ها پرسشگرتر شده است. شاید بتوان گفت مهم‌ترین عنصری که این جهش ذهنی را برای جوانان رقم زده که البته تکرار می‌کنیم منظور تغییر ماهیت نیست، دسترسی بیشتر به وسایل تکنولوژیک خصوصا وسایل ارتباطی است.

چه بپذیریم، چه نپذیریم، امروزه عمده حوزه‌های جامعه تکنولوژیک شده است و با وسایل ارتباط جمعی در ارتباط هستیم. یکی از آثار این گره‌خوردگی با تکنولوژی، پرسشگر‌شدن جوانان است و در مواجهه با این ذهن پرسشگر ناچار هستیم هم‌سطح پرسش‌های او پاسخی داشته باشیم. یکی از حوزه‌های پرسش‌آمیز برای جوان، حوزه دین است. قاعدتا این ذهن پرسشگر با پاسخ‌هایی که جوانان 20-30 سال پیش قانع می‌شده‌اند، قانع نمی‌شود.

به‌بیان‌دیگر با جوانی مواجه هستیم که اگر ملاک ما کتاب باشد، چندان اهل مطالعه نیست. از طرفی با ذهن پرسشگرش نیاز به پاسخ‌های عمیق دارد. از آثار پرداخته نشدن به پاسخ این پرسش‌ها این است که بعضا انگاره‌های منفی به دین رقم می‌خورد؛ زیرا شما با جوانی مواجه هستید که با توجه به ویژگی‌های شخصیتی که رهبری بیان کردند، پرسش‌های متفاوت، دلهره‌های متفاوت، تمایلات متفاوت و احساسات متغایر دارد. برایند این‌ها باعث ایجاد یک تشویش و ناآرامی درونی می‌شود که راه آرام شدنش، رسیدن به سرچشمه حقیقت است.

تعریف شما از دین آنجا که بیان می‌کنید ذهن جوان نسبت به دین پرسشگری دارد، چیست؟ از کدام ابعاد دین صحبت می‌کنید؟

مشخصا تعریف ما از دین یک سبک زندگی است که آمیزه‌ای از عقل و احساسات است که با مدیریت استدلال مدار عقلانی سعی می‌کند احساسات را در جهت درست به اوج لذت خودش برساند. دین یک سبک زندگی با روش عقلانی است که با انسان کاری می‌کند تا بیشترین لذت را از زندگی ببرد.

شما باید در ابتدا حقیقت دین را بفهمید تا از لذت‌های آن هم بهره‌مند شوید. به‌بیان‌دیگر عنصر اساسی که باعث شده در بعضی از اقشار اجتماعی چندان تمایل به دین محسوس نباشد و بعضی از جوانان به تعبیر دین‌گریز هستند، به‌هیچ‌وجه ارتباطی با داخل قلمرو دین ندارد. به‌بیان‌دیگر در دین الهی هیچ عنصر گریزاننده‌ای وجود ندارد که افراد از دین زده شوند.

آنچه باعث شده برخی آموزه‌های دینی برای افراد شیرین جلوه نکند و چون لذت‌بخش نیست از این عنصر جزئی نسبت به کل دین جبهه بگیرند، این است که آن عنصر خرد و جزئی برایشان تحلیل‌نشده است. درواقع دنیای الان دنیای اطلاعات است و مشغولیت جوانان با داده‌های کلان و سطحی است که باعث پرسشگری نسبت به مقوله دین می‌شود و به خاطر اینکه نتوانستیم حقیقت دین را بیان کنیم، آشنا نشدن با برخی از عناصر آن باعث واکنش به همه ابعاد دین شده است.

این فقدان پاسخ‌گویی از کجا نشئت می‌گیرد؟

این‌طور نبوده که تعمدا در این زمینه کم‌کاری شده باشد.

* ما با یک چندضلعی مواجه هستیم که یک ضلع آن مواجهه با جوانی است با شرایط روحی خاص که چندان قوه تفکرش برانگیخته نشده است. جوانی که ذهن پرسشگر دارد؛ ولی ذهن متفکر ندارد. این‌ها از همدیگر مجزاست. برخی سؤالات متعددی دارند ولی این سؤالات متعدد سطحی است و عمق ندارد.

*ضلع دیگر عدم تبیین جامع است. در یک ساحت‌هایی پاسخ جوانان را به‌درستی نداده‌ایم. اندیشمندانی همچون شهید مطهری اول انقلاب که قدم‌به‌قدم سؤالات روز را با پاسخش برای مردم بیان می‌کرد، کم داشتیم.

*از طرف دیگر با یک تهاجم سازمان‌یافته فرهنگی مواجه هستیم که باورهای مردم را تعریف می‌کند و از طرف دیگر باورهای غرب را در بدنه اجتماعی ما نهادینه می‌کند.

*یک ضلع دیگر هم ناسازگاری‌ها بین قول و عمل مدعیان است. خصوصا در مناصب حکومت که به اسم دین‌داری، پستی را به عهده می‌گریند اما در ساحت میدان برخلاف آنچه دستور دینی است، عمل می‌کنند.

این تبیینی که به متولیان این حوزه برمی‌گردد، شامل آن دسته افرادی هم می‌شود که متناسب با نیاز روز علم نداشته‌اند و همین باعث کج‌کارکردی شده است؟

بله. درواقع شاید بعضی از متولیان فرهنگی آن فهم عمیقی که باید از نیاز روز جوان در بدنه اجتماعی می‌داشتند را نداشتند.

زمان‌شناسی مناسب را نداشته‌اند.

زمان‌شناسی و شبهه‌شناسی نداشتند که یک ضلع این مسئله به خود حوزه علمیه هم برمی‌گردد و باید پاسخ‌گویی این نیازهای جوانان باشد.

البته در مقابل این نوع نگرش که تفاوت ماهوی میان جوان امروز و دیروز قائل نشویم، آنتونی گیدنز، یکی از جامعه‌شناسان مطرح بریتانیایی معتقد به این تفاوت ماهوی است و نظریه «بازاندیشانه» نسبت به دین را مطرح می‌کند. بر این اساس جوان امروزی با نگاهی نقادانه و بازنگرانه نسبت به دین می‌نگرد و هرچه که به او منتقل می‌شود را به آسانی نمی‌پذیرید.

گیدنز در این نظریه بین ساحت بینش و گرایش تفکیک قائل شده است. به بیان دیگر سؤال او این است که آیا جوان امروز مثل جوان دیروز با یک برهان ساده به خداباوری می‌رسد یا نه؟ پاسخ من این است که این شرایطی که امروز با آن مواجه هستیم، در طول تاریخ به‌طور مداوم تکرار شده است و این‌طور نیست که این مواجهه بازاندیشانه امروز به سبب وجود جوانانی با هویتی جدید باشد.

به‌طور مثال در صدر اسلام یک نفر آمد خدمت امام صادق (ع) و پرسید که آیا می‌توان دنیا را در یک تخم‌مرغ جا بدهیم؟ امام گفتند فعلا که خدا کوچک‌تر از آن را در چشم تو جا داده است. بار دیگر شخصی همین سؤال را پرسید و امام با اثبات کردند که این سؤال متناقض است. بر اساس این روایت همواره سطح افراد در همه زمان‌ها متفاوت بوده است. پس با اشاره به مطلب اول باید بیان کنیم که تفاوت ماهوی میان افراد نیست بلکه افراد در سطوح متفاوتی قرار دارند و چالش ما در حوزه دینی این است که برای سطوح مختلف، بسته‌بندی‌های متفاوتی نداریم. این فقدان بسته‌بندی است که باعث شده جوانان به سمت گریز از دین بروند.

به نظر می‌رسد این نظریه با گفته شما تفاوت چندانی ندارد. چراکه به نظر گیدنز این مواجهه بازاندیشانه نشئت‌گرفته از ذهن جوان پرسشگر است. به خاطر اینکه این پاسخ مناسبی به پرسش‌های او داده نمی‌شود، بخش‌هایی از دین را می‌پذیرد و بخش‌هایی را نه. همان چیزی که ماهم امروز در جامعه‌مان می‌بینیم. برخی از جوانانی که فی‌نفسه عنادی با دین ندارند اما تنها به بخش‌هایی از آن معتقد هستند و برخی مناسک را نپذیرفته‌اند. مثلا اگر یک مصاحبه کیفی با جوانان امروز داشته باشیم کمتر کسی اعتقاد به خدا را نفی می‌کند؛ ولی در مقابل یک دین انتخاب را برگزیده است؛ چراکه پاسخی برای همه وجوه آن پیدا نکرده است.

به تعبیری یعنی دین جزیره‌ای و به تعبیری اشتباهی هم نیست. الان کم نیستند افرادی که مثلا حجاب مناسبی ندارند اما واقعا به سیدالشهدا ارادت دارند و در دهه محرم و شب‌های قدر در مراسم‌ها حضور دارند. اما من فکر می‌کنم چالش این افراد هم به همان بحث بسته‌بندی برمی‌گردد. باور من این است که دین آن سبک زندگی است که بیشترین لذت را از زندگی ببریم. آن هم نه‌فقط لذت معنوی بلکه شامل لذت‌های جسمی هم می‌شود. اما مشکل این است که مردم آن را نمی‌شناسند. حضرت علی(ع) دراین‌باره می‌فرمایند: «النَّاسُ أَعْدَاءُ مَا جَهِلُو».

منظور شما از بسته‌بندی نوع تبیین و روشنگری مسائل دینی است؟

بله یعنی آن لذت را برای فرد تبیین کنیم و زمینه مواجهه او با مصادیق لذت را فراهم کنیم.

با توجه به نگرش شما که معتقد به تفاوت ماهوی در جوان امروز با نیاکانش نیستید، پس متولیان باید یک نوع جدیدی از ارائه را برای جوان امروزی که دربردارنده محیط زندگی او، تغییرات خلقی و رفتاری‌اش باشد، ارائه دهند. در این گفت‌وگو، ریشه‌شناسی مسئله که گام مهمی هم هست را پیش بردیم. ولی آیا می‌توان به آن نسخه عملی هم برسیم؟ به‌هرحال این نوع مواجهه فعلی جوانان با امور دینی، پیامدهای مناسبی ندارد و نخواهد داشت. پس رسیدن به آن نسخه عملی آن هم با فوریت یک مسئله مهمی است.

نسخه رهبری در این خصوص جهاد تبیین است. درواقع نسخه عملی این مسئله و راهبرد آن چالش ما نیست، بلکه باید به دنبال کنش میدان باشیم.

این راهبرد که بیشتر به شعار تبدیل شده است.

بله متأسفانه با شعارزدگی مواجه هستیم و به همین خاطر است که رهبری گفته‌اند جهاد تبیین یک واجب قطعی، فوری و همگانی. اما به‌هرحال اگر بخواهیم از دل این چالش بیرون بیاییم به یک جهاد تبیین نیاز داریم و برای رسیدن به این جهاد تبیین یک ضلعش از دل حوزه علمیه بیرون می‌آید، یک ضلعش از دل دانشگاه و همین‌طور مجموعه و شبکه‌های فرهنگی.

ما این‌قدر درگیر اقتصاد شده‌ایم که نفهمیدیم اقتصاد روبنای مسائل دینی است و مسائل فرهنگی زیربناست. این غفلت باعث نگرانی‌هایی شده که یکی از نمودهای آن مسئله حجاب است و بعید نیست که این گسل در موارد دیگر هم دهان باز کند. به‌طور مثال اگر نا‌آرامی‌های سال گذشته واکاوی شود، چالش اساسی ما در میدان این بود. اینکه با جوان صحبت نشده بود و این صحبت نشدن باعث شده تا او به یک مقاوم‌سازی برسد که دیگر حاضر نبود صحبت کند. راهکار این مسئله بازکردن باب گفت‌وگوست که اگر باز شود، می‌توان در آینده‌ای نه‌چندان دور از مسائلی که از مرحله آسیب خارج شده و به بحران اجتماعی تبدیل شده است، به گشایش برسیم.

و مسیرش را هم از دانشگاه و حوزه می‌دانید؟

قطعا اساسی‌ترین نقش را این‌ها دارند. آنچه در گام اول مسئول‌اند برای پاسخ دادن به آن، حل کردنش و ارتباط با لایه‌های مختلف اجتماعی، صرفا این‌ها هستند؛ چون بیشترین آسیب هم در لایه‌های عمیق در همین حوزه و دانشگاه است.

به‌عنوان کسی که در هر دو مسند هستید، این جهاد تبیین و گامی که باید برداشته شود، برداشته شده یا در حد راهبرد باقی مانده است؟
متأسفانه تا مطلوب فاصله داریم.

دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

9 + 8 =