به گزارش اصفهان زیبا؛ جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» به نقل از «فریار الکساندر مالاباری»، یکی از فرستادگان کشورهای اروپایی در ایران که اواخر حکومت صفویه و زمان حمله محمودخان افغان در اصفهان بوده است، تصویری وحشتناک از مصیبتهایی ارائه میکند که اصفهانیها در این شهر تجربه کردهاند.
اصفهان از این مصیبت وحشتناک، زنده بیرون میآید. چنین اوضاعی را اصفهان بارها در تاریخ تجربه کرده است؛ اما همیشه از خاکستر ویرانیها، ققنوسآسا برخاسته و به حیات خود ادامه داده است. آنچه چنین جاودانگی، مقاومت و ماندگاری زیستی را برای اصفهان رقم زده است، یک سنتِ تاریخیفرهنگی از همزیستی جمعی بوده که سبب خاصبودگیهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شده است؛ باوجوداین، وضعیت موجود اصفهان بیانگر این است که این سنت تاریخیفرهنگی در حال ازدستدادن کارکردهای خویش است.
چنین وضعیتی بسیار خطرناک است. این سنت همانند لنگرگاهی عمل کرده که از لغزیدنِ تکههای مختلف و بعضاً متعارض حیاتِ شهری اصفهان جلوگیری کرده و اکنون خودِ این لنگرگاه در حال ویرانی است. مشخص است در چنین وضعیتی، حیاتِ شهری و زیستشهر اصفهانی در معرض ویرانی قرار میگیرد.
زیستشهر اصفهانی را میتوان شامل سه بعد مفصلبندیشده و مرتبط با یکدیگر دانست: فضای تاریخیشهری اصفهان، شهرداری اصفهان و شهروندان اصفهانی. فضای تاریخیشهری بهعنوان بستر و زمینهای عمل میکند که در آن نظام معنایی و هویتی شهروندان اصفهان شکل گرفته و توسعه پیدا کرده است؛ درواقع، بر این بستر فضایی (ماهیتی تاریخمند دارد) است که نظام معنایی «اصفهانیبودن» (شامل رفتارها، هنجارها، ارزشها و…) شکل گرفته است.
در این میان، شهرداری بهعنوان مهمترین نهاد مدیریت شهری، نقش واسطه دارد. شهرداری میتواند با عملکرد خود، توسعه نظام معنایی شهروندان اصفهانی بر بستر فضایی شهر اصفهان را تسهیل کند یا مانعی سر راه تحقق آن باشد؛ بنابراین، این سه بعد زیستشهر اصفهانی در پیوند سیستماتیک با یکدیگر قرار دارند. در ادامه، درباره وضعیت موجود و مطلوب این سه بعد زیستشهر اصفهانی بحث میشود. شایان ذکر است؛ تحلیلها بر مبنای مصاحبههای گروهی انجامشده با شهروندان اصفهانی است.
شهر اصفهان: از یخِ زیر آفتاب تا ققنوسی جاودان
فضای شهر اصفهان در وضعیت کنونی دارای فرمی چالشبرانگیز است. تاریخ که بنیاد هویتی شهر اصفهان است، در معماری، ساختوساز شهری، مدیریتشهری و… نقشی ندارد؛ اصفهان دچار بیتعادلی ساختاری شده است؛ فضاهای شهری رو به ویرانی نهادهاند؛ نوعی گسیختگی و ازهمپاشیدگی اجتماعی بر فضای شهر حاکم و از لحاظ فرهنگی دچار ترکخوردگی معنایی شده است. شهر اصفهان در وضعیت موجود بهمثابه «یخِ زیر آفتاب» است.
آب مایه حیات است و آبادانی همواره با وجود آب پیوند داشته است؛ اصفهان نیز در پیوند با زایندهرود شکل گرفته و ماندگار شده است. اصفهان در طول تاریخ تجربههای تمدنی و شهری فراوانی را پشت سر گذاشته و همین امر سبب شده است از لحاظ فرهنگی و تاریخی به یک «موزه» تبدیل شود که از سراسر جهان همه را به خود جذب میکند. داشتههای تاریخی و فرهنگی اصفهان بهمثابه تکهیخی است که آبادانی، جاودانگی و ماندگاری را در خود جای داده است. یخ، تجمیعِ آب است و اگر آب را مایه حیات بدانیم، یخ، گردهمآمدن رگههای حیات است.
این تکهیخ (اصفهان) موزهای تاریخی و فرهنگی است؛ اما در وضعیت موجود شاهد آبشدن تدریجی آن هستیم. داشتههای تاریخی و فرهنگی اصفهان که مبنایی برای زندگی و جاودانگی آن بود، به دلایل مختلف در حال آبشدن است. تکهیخ اصفهان زیر آفتاب سوزان قرار گرفته است. آبشدن یخ در همه حال نمادی از احضار ویرانی و نزدیکشدن به مرگ است. آبشدن یخهای قطب شمال نمادی از نزدیکشدن به ویرانی و مرگ طبیعت محسوب میشود؛ آبشدنِ یخ اصفهان هم همین است. آفتاب سوزان، نماد اخراج تاریخ از روح اصفهان، ازهمپاشیدگی اجتماعی، ویرانی فرهنگی و بیتعادلی فضایی است. این آفتاب سوزان، یخِ تاریخ و فرهنگ اصفهان را تدریجی و بهسرعت آب میکند و آنچه به انتظار ما نشسته، ویرانی است.
تداوم چنین وضعیتی اصفهان را به ورطه ویرانی خواهد کشاند؛ همانطور که بارها این شهر به مرزِ ویرانی رفته است. تفاوتی که اکنون وجود دارد، درمعرضویرانی قرارگرفتن سنتِ تاریخیفرهنگی همزیستی جمعی است که همواره بهعنوانِ مانع ویرانی اصفهان عمل کرده است. برای رهایی از این وضعیت نیاز به تاریخزایی هویتی و زایشِ زیستی وجود دارد. چنین وضعیتی را میتوان با بهرهگیری از استعاره ققنوس فهم کرد. اصفهان در وضعیت مطلوب (وضعیتی که شهروندان برای آن ترسیم میکنند) مانند ققنوسی است که از خاکستر خویش دوباره متولد میشود. اصفهان بارها تا مرز خاکسترشدن پیش رفته، اما از خاکستر خود برخاسته و جاودان مانده است.
خاکستر به معنای ویرانی نیست؛ بلکه همان جوهری است که همیشه میماند و از آن است که ققنوسی دیگر متولد میشود. اصفهان همانند ققنوس افسانهای است و روح زندگی حتی در خاکستر آن دمیده شده است. برای نیل به این هدف نیاز به احضار روحِ تاریخی حاکم بر شهر اصفهان در دورههای مختلف وجود دارد. نیاز است که بین فضاهای معماری و شهری اصفهان با تاریخ، هویت و سنتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهر اصفهان نسبت مطلوب برقرار شده و همزمان مسائل زیستمحیطی اصفهان بهصورت کارآمد مدیریت شود. برای تحقق این مسئله میتوان از سنتهای جمعی مدیریت منابع که در تاریخ اصفهان وجود داشته است، استفاده کرد. در این وضعیت روح معنا، تاریخ و هویت به اصفهان دمیده میشود و دوباره از خاکستر زندگانیِ خود برمیخیزد و ققنوسوار به زایندگی و جاودانگی خویش ادامه میدهد.
شهروندان اصفهانی؛ از کاشیهای شکسته تا معرقکاشی
دومین قطعه زیستشهر اصفهانی شهروندان هستند. شهروندان بهمثابه سوژههایی هستند که فضای شهری اصفهان را شکل میدهند و توسعه میبخشند. سنتِ تاریخیفرهنگی اصفهان که بهمثابه لنگرگاهِ ماندگاری اصفهان در طول تاریخ عمل کرده، هم محصول مناسبات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی شهروندان است و هم خود، بهمثابه ساختار و نظامی معنایی، رفتارها و هنجارهای شهروندان اصفهانی را شکل میدهد. در وضعیت موجود شهر اصفهان، این لنگرگاه دچار شکستگی شده است و تداوم چنین وضعیتی، ویرانی آن را بهدنبال خواهد داشت.
وضعیت شهروندان اصفهانی در جنبههای مختلف چندان مناسب نیست. مهمترین ویژگی شهروندان اصفهانی در وضعیت کنونی این است که ازلحاظ هویتی و معنایی دچار نوعی سرگشتگی شدهاند. نظام رفتاری و ارزشی که زمانی بنیاد هویت اصفهانی بود و جامعهپذیری شهروندان بر مبنای آن صورت میگرفت، دچار آشفتگی شده است. این مسائل باعث شده است شهروندان اصفهانی در قبال شهر اصفهان و دیگر شهروندان دچار فرمی از بیمسئولیتی شوند.
چنین وضعیتی را با استعاره «کاشیهای شکسته» توصیف میکنند. کاشی دارای ماهیتی یکپارچه است؛ با وجود اینکه در اجزا و ابعاد آن تفاوتهایی وجود دارد. وقتی کاشی میشکند، تکهتکه میشود و بافت و ساختار اولیه آن از هم میپاشد. نظام هویتی و معنایی شهروندان اصفهان در گذشته همانند یک کاشی (شامل الگوها و عناصر رفتاری و ارزشی مختلف و متنوع) بوده است. تنوعها و تفاوتهای ارزشی و رفتاری در قالب یک کاشی در کنار هم قرار میگرفتند و یک «کل» را شکل میدادند؛ اما در وضعیت موجود، این نظام هویتی دچار بحران شده و کاشیِ هویت شهروندان اصفهانی شکسته و تکهتکه شده است. تکههای شکسته کاشیها هنوز در درون خود، جوهری از تعلق اصفهانی را حمل میکنند.
برای رهایی از این وضعیت نیاز است که ساختار هویتی و نظام رفتاریارزشی شهروندان بازسازی شده و مسئولیتپذیری آنان در برابر شهر و شهروندان دیگر تقویت شود. این وضعیت ایدئال را میتوان با استعاره «معرقکاشی» توصیف کرد. معرقکاشی چسباندن کاشیهای شکسته به یکدیگر و بازسازی آن در قالبی نوین است. در وضعیت مطلوب نیاز است نظام هویتی شهروندان اصفهانی بهمثابه تکههای شکستهشده کاشی دوباره در کنار همدیگر قرار گیرند و در قالب یک معرقکاشی، نقشی یکپارچه را ترسیم کنند.
ارزشها، هنجارها و رفتارها، سنتها، آدابورسوم و… که هرکدام قطعهای و تکهای از نظام هویتی شهروند اصفهانی هستند، گوشهای از معرقکاشی را به خود اختصاص میدهند و در بازسازی کاشی شکستهشده و تولید یک معرقکاشی نقش بازی میکنند. معرقکاشی از کاشیهای نو پدید نمیآید؛ بلکه بازسازیِ تکههای کهنه است. شهروندان اصفهانی و نظام هویتی آنها قرار نیست از نو متولد شود؛ بلکه روحِ اصفهان دوباره به کالبد شکسته آنان دمیده میشود و دوباره زنده میشوند و در کنار هم قرار میگیرند. آنگاه است که شهروندان اصفهانی به معرقکاشی تبدیل میشوند؛ تفاوتها و تنوعها در کنار همدیگر قرار میگیرد و نقشی منسجم از هویت اصفهانی ترسیم میشود، نقشی که اساس زیستن در اصفهان آینده است.
شهرداری اصفهان؛ از شهرداریچی تا نیکنامی
سومین قطعه زیستشهر اصفهانی، شهرداری است. شهرداری مهمترین نهاد مدیریت فضای شهری است و قاعدتاً میتواند تأثیر ماندگاری بر کیفیتِ زیستشهر اصفهانی داشته باشد. شهرداری بهمثابه یک نهاد اجتماعی میتواند پیوند سیستماتیکی بین شهروندان و فضای شهری برقرار کند؛ مسئلهای که برای ماندگاری و جاودانگی زیستی شهر اصفهان اهمیتی بنیادی دارد. در دورههای مختلف تاریخی اصفهان، نهادِ مدیریت شهری به سبب همین پیوند به نیکنامی دست یافته است. با وجود چنین اهمیتی،شهرداری اصفهان در وضعیت موجود، عملکرد مناسب و وجهه مطلوبی بین شهروندان ندارد. شهرداری اصفهان از لحاظ مدیریتی دچار کمتدبیری است و فرمی از ناهماهنگی نهادی بر آن حاکم است.
رفتار شهرداری با شهروندان نامناسب بوده و نوعی اقتدارگرایی بر آن حاکم است. ساختوساز شهری در اصفهان ماهیتی سرمایهای پیدا کرده و آنچه بر آن حاکم است، سود و منفعت اقتصادی است؛ نه منفعت شهری و شهروندان. شهرداری اصفهان برنامه منظم و منسجمی برای مدیریت فرهنگی ندارد و از آن بهمثابه ابزاری برای کاستن از وجهه اقتدارگرایانه بخشهای دیگر استفاده میکنند. برای توصیف چنین وضعیتی میتوان از استعاره «شهرداریچی» استفاده کرد. شهرداریچی بیشتر ماهیتی «اداریاقتدارگرایانه» دارد؛ از مردم فاصله گرفته و بیشتر از آنکه دنبال مدیریت مسائل شهری باشد، درپی مدیریتِ مسائل شهرداری است.
با وجود اینکه عملکرد شهرداری اصفهان در مقامِ مقایسه با کلانشهرهایی مانند تهران قابلقبولتر است، اما انتظار شهروندان اصفهانی از آن بیشتر است. نوعی دوگانگی درزمینه عملکرد شهرداری از دیدگاه شهروندان وجود دارد؛ هرچند کفه ترازو بهسمت عملکرد منفی سنگینتر است. بههرحال این عملکرد و آینده نامعلوم سبب شده است شهرداری اصفهان از دید شهروندان در باتلاقی از مسائل گیر کند.
شهرداری در حالتی میتواند از این وضعیت رهایی پیدا کند که مردممدار و آیندهنگر باشد، از کارآمدی نهادی برخوردار باشد، از لحاظ درآمدی وضعیتی پایدار داشته باشد، در عملکرد خود، عدالتمحوری را در پیش بگیرد، اعتماد ازدسترفته شهروندان به خودش را بازسازی کند و مداخله مطلوب و کارآمد فرهنگی داشته باشد. این وضعیت ایدئال و مطلوب را میتوان با استعاره «نام نیک» توصیف کرد. «نام نیک» ماندگارترین اثر و ردپای هر انسان و نهادی است که برای آیندگان باقی میماند. نام نیک یک «معنا» است و «معنا» نیز هرگز نمیمیرد؛ بلکه در تداوم زیستی در طول زمان حرکت میکند. نام نیک از «عمل» میآید.
هنگامی که عمل و کردار نیک باشد، نام نیز نیک خواهد ماند و آنگاه که کرداری نیکو نیست، بدنامی است که به یادگار میماند. نام نیک از کجا میآید؟ چگونه کسی یا نهادی میتواند نامی نیک از خود به یادگار بگذارد؟ مردممداری اولویت اول است. در وضعیت مطلوب، شهرداری یاریگر و حامی مردم و شهروندان است؛ قدرتطلب نیست، بلکه همراه و خدمتگزار مردم است. شهرداری با دیدن وضعیت نامناسب موجود، برای آینده شهر برنامهریزی میکند و در این میان از شهروندان کمک میگیرد.
در وضعیت مطلوب، شهرداری اصفهان یک نهاد مردممدار است. شهرداری با مردم و برای مردم کار میکند. کارمندان و مدیران شهرداری اصفهان متخصص هستند و ناشیانه وارد فرایند درمان نمیشوند. آنان آموزش میبینند و بعد به یک حامی و خدمتگزار و یاریگر تبدیل میشوند. هدف شهرداری در وضعیت مطلوب باید عدالت باشد؛ بدون نگاه به وضعیت اقتصادی و طبقاتی شهروندان یا مناطق شهری. شهرداری اصفهان در حالت مطلوب نهادی قابلاعتماد بین شهروندان است. اخلاق و انسانیت مهمترین نشانههای شهرداری «نیکنام» اصفهان در وضعیت مطلوب است. درنهایت آنچه از شهرداری یک «نام نیک» به یادگار میگذارد، کردار و عمل آن است. همانطور که «عطار»، شاعر بزرگ ایرانی میگوید: «ذرهای گر نیکنامی بایدت …. در همه کاری تمامی بایدت».