مطلب پیش رو حاصل دهها ساعت مطالعه و بازبینی فیلمهای سینمای آمریکاست که بهصورت یک بسته فشرده در اختیار مخاطبان قرار میگیرد. هدف از این متن، تمرینی برای جریانشناسی و تحلیل پیام است. توضیح آنکه، رویکردهای متفاوتی به نقد فیلم وجود دارد. / آمریکای
آنچه بیشتر مرسوم است، انتخاب یک فیلم و تحلیل فرم و محتوای همان فیلم است؛ اما در مباحث سواد رسانهای، توصیه میکنیم حداقل 10 فیلم را که مربوط به یک ژانر (گونه سینمایی) است، با همدیگر تماشا و تحلیل کنید تا به یک جریانشناسی و فهم بافت (کانتکست) در رابطه با آن موضوع برسید. در ادامه 12 انگاره (تصویرسازی ذهنی) را که به بازنمایی آمریکا و آمریکاییها در سینمای هالیوود میپردازد، احصا کردهایم که بهصورت گفتمانی هژمونیک در بسیاری از تولیدات سینمایی آنها مشاهده میشود.
در این جنگ رسانهای متأسفانه ما دست برتر را نداریم. اگر آنها با سینما و سایر مدیاها به بازنمایی و تصویرسازی مطلوب خود میپردازند، ما صرفا به سخنرانی و نقد پرداختهایم. البته همین را هم غنیمت دانسته و باید به آموزش مهارت نقد و تفکر انتقادی برای مخاطبان بپردازیم.
این مقاله فقط اندکی از فیلمها را بهعنوان نمونه شاهد آورده است. اشاره خواهیم کرد که قلدری آمریکاییها در سینمای هالیوود فقط به کشورهای اسلامی و خاورمیانه برنمیگردد؛ بلکه داد کشورهای آفریقایی، اروپایی و سایر ملل جهان را نیز درآورده است!
انگاره 1: آمریکا کشور منشأ خیر، دلسوزی و مهربانی برای دیگر کشورها و اقوام است
چالشهایی همچون مبارزه با تروریسم، مبارزه با موجودات ناشناخته فضایی، بهراهانداختن جنگ برای دفاع از ملتهای مظلوم! در این انگاره مشاهده میشود. آمریکا در راه برقراری نظم در جهان، هرگونه دشواری، مشقت و چالشی را متحمل میشود و سربازان آمریکایی حاضرند در این راه جان خود را هم فدا کنند؛ البته در همین فیلمها نیز تناقضهای زیاد و دم خروس پیداست. مثال: فیلمهایی مانند «سقوط شاهین سیاه» (black hawk down)، «بادبادکباز» (the kite runner)، «مهلکه» (the Hurt locker) و… .
انگاره 2: آمریکاییها؛ حلّال مشکلات مردم جهان
جنگهای جهانی، بهویژه جنگ جهانی دوم محمل مناسبی برای طرح داستانهای جذاب هالیوودی فراهم کردهاند؛ داستانهایی از قهرمانهای رشکبرانگیز و حماسههای خاطرهانگیز سربازان فداکار آمریکایی که برای نجات اروپا از خطر نازیسم و هیتلر جان خود را در معرض خطر قرار دادهاند.
پیرنگ غالب این فیلمها ماجرای گروهی از قهرمانان خونسرد و کارکشتهاند که برای نبرد با سربازان آلمانی رهسپار میشوند و دستآخر مأموریت محوله را به بهترین شکل به انجام میرسانند. در این فیلمها ایالاتمتحده بهمثابه ناجی اروپای محنتکشیده عمل میکند و قهرمانان آمریکایی شهرها و روستاهای اروپایی را از عذاب جنون کشورگشایی هیتلر میرهانند.
مثال الف: در فیلم خشن «حرامزاده های لعنتی» (inglourious Basterds)
سربازان آمریکایی قهرمانانه برای نجات فرانسه از دست آلمان نازی آمدهاند. در این فیلم آلمانیها لایق شکنجه و بدترین نوع مرگ هستند و فرانسویها نیز به دلیل اینکه کشورشان اشغال شده است، تحقیر و بیعرضه محسوب میشوند.
مثال ب: فیلم «توپهای ناوارون» (The Guns of Navarone)
در این فیلم سربازان آلمانی به حماقت و نادانی متهم، افراد یگانهای اساس به بیرحمی و قساوت شناخته و مردم اروپا به ناتوانی و درماندگی دیده میشوند.
مثال ج: در فیلم آخرالزمانی «2012» با گرمشدن کره زمین، یخهای قطبی آب شده و کل کره زمین زیر آب نابود میشود؛ اما این کشور آمریکاست که با پیشبینی چند کشتی غولپیکر (همچون کشتی نوح) از انقراض کامل نسل بشر جلوگیری میکند.
مثال د: در فیلم «آرماگدون» با خطر برخورد یک سیارک فضایی به کره زمین و نابودی آن همراه هستیم؛ اما این دانشمندان فداکار و تکنولوژی فضایی آمریکا (ناسا) است که به کمک نجات کره زمین میآیند. در پایان این فیلم، مردم جهان با مشاهده نابودی این سیارک از گیرندههای تلویزیون، به تشویق و پایکوبی میپردازند.
انگاره 3: قهرمانها و ابرقهرمانهای آمریکا و همذات پنداری
یکی از کارکردهای سینما پرکردن خلأهای روحی است. مخاطبان نیاز خود به آنچه را که نمیتوانند در جهان واقع بهدست آورند، با تماشای این فیلمها ارضا میکنند: قدرت ماورایی، تواناییهای خارقالعاده، جاودانگی، دوستداشتهشدن، افتخار و… البته مدیریت افکار عمومی جهان نیز رخ میدهد.
مثال الف: مجموعه فیلمهای «مرد عنکبوتی» (Spiderman)
از سال 1967 تاکنون 11 کارتون سریالی و 10 فیلم مستقل با نام و شخصیت «مرد عنکبوتی» ساخته شده است. مرد عنکبوتی قهرمان محبوب مردم آمریکاست؛ جوان، زیرک و فداکار، دلسوز و عاری از خودنمایی. جنگاوری در چهره پنهان که به یاری ستمدیدگان و بیگناهان میشتابد. اولین قسمت از فیلم مرد عنکبوتی پس از 11 سپتامبر 2001 بر پرده سینماها اکران شد که سعی در ترمیم هویت ازدسترفته آمریکاییها داشت؛ قهرمانی محبوب که در کهنالگوی جاودان هالیوود نبرد خیر و شر را بازی کند.
مثال ب: همه ابرقهرمانهای «استودیو مارول» از همین قماش و مشابه تحلیل فوق هستند.
مثال ج: مجموعه فیلمهای «رمبو» (RAMBO)
اولین قسمت این مجموعه در سال 1982 و پنجمین قسمت آن در سال 2019 ساخته شد. رمبو با بازی «سیلوستر استالونه» سرباز بازماندهای از جنگ ویتنام است. این شخصیت دوگانه، هم مرد سفیدپوست قهرمان ایالت متحده است و هم نماینده اقلیتی قربانی که تجربه امپریالیستی حضور غرب در جغرافیای عجیب و منحوس شرق عقبمانده را از سر گذراندهاند.
او در اولین قسمت با عنوان «اولین خون» از یکسو خاطرات شکنجههای ویتنامیهایی را که اسیرشان شده است، به یاد میآورد و از سوی دیگر، قربانی آمریکاییهایی نشان داده میشود که برای او ارزش قائل نیستند و کهنهسربازی چون او را تحقیر میکنند.
در قسمت سوم سری رمبو اینبار ابرمرد عضلانی و ماجراجوی آمریکایی به کشور مسلمان افغانستان میرود تا هم گروگان آمریکایی را آزاد کند و هم مجاهدان افغان را در برابر ارتش تا بن دندان مسلح شوروی یاری کند. بازهم مأموریتی برای سوپرمن همیشه پیروز تعریف میشود تا این بار در محیطی اگزوتیک قهرمانپردازی خود را ادامه دهد.
انگاره 4: آمریکاییها از عهده هر کار دشواری بر میآیند
ستارههای خارقالعاده هالیوود دارای بدنهای ورزیده، تواناییهای بدنی بسیار بالا و هوش فوقالعاده هستند.
مثال: مجموعه فیلمهای جانسخت (Die Hard)، مجموعه فیلمهای سریع و خشن (Fast And Furious)، مجموعه فیلمهای آرنولد شوارتزنگر، مجموعه فیلمهای چهارشگفت انگیز و دهها فیلم مشابه.
انگاره 5: تاریخسازی آمریکایی برای خود و سایر ملل جهان
در فیلمهای هالیوودی، نقشهای منفی همیشه روس، آسیایی، عرب یا آلمانی هستند و در مقابل، قهرمانان همواره آمریکایی هستند. هالیوود از تحریف تاریخ برای حفظ وجهه نیک و برتری آمریکا، ابایی ندارد.
مثال الف: فیلم «1492: فتح بهشت»
در قرن 15 میلادی «کریستف کلمب»، سیاح اسپانیایی، اعتقاد داشت زمین گرد است و ثروت شرق را میتوان از راه جزایر قناری به غرب آورد؛ بنابراین عازم دریاها میشود و پس از یک سفر طولانی و خستهکننده به خشکی میرسد.
این داستان در پانصدمین سالگرد کشف قاره آمریکا و با سرمایه و تبلیغات فراوان و موسیقی حماسی خاصی ساخته شد تا میل مخاطبان آمریکایی برای داشتن گذشتهای تاریخی را ارضا کند. همین نگرش که قارهای بهرغم داشتن سکنه بومی در انتظار کشف از سوی اروپایی متمدن است، مهمترین درونمایه فیلمهای استعماری را مطرح میکند.
مثال ب: ایران و غرب
درباره کشور ایران تاریخسازیهای زیادی در سینمای هالیوود دیده میشود. برخی از این فیلمها به قبل از پیروزی انقلاب اسلامی برمیگردد که بهوضوح نه دشمنی با انقلاب اسلامی، بلکه بیانگر یک جنگ تمدنی است.
در فیلمهای «اسکندر» (قبل از انقلاب و نسخه بازسازیشده بعد از انقلاب)، در فیلمهای «300» (قسمت اول و دوم)، در فیلم «آرگو» (برنده جایزه اسکار بهترین فیلم) و دهها فیلم ضد ایرانی که هرساله ساخته میشود، به تحریف تاریخ و روایتگری مطلوب خود دست میزنند.
مثال ج: فیلم «گنجینه ملی» (National Treasure)
«بنجامین گیتس» (با بازی نیکلاس کیج) و «یان هو» هردو جستوجوگر گنج هستند و در این راه باهم رقابت و تعقیبوگریز دارند. آنها به دنبال گنجینه ملی هستند که سالها پیش به آمریکا آورده شده و در جایی نامعلوم دفن شده است. آنها به دنبال سرنخی برای نقشه گنج میگردند و بالاخره بنجامین موفق به یافتن این گنجینه ملی میشود.
نکته حائز اهمیت و کلیشهای در اینگونه فیلمها، نابودی و پنهانشدن مجدد گنج در پایان داستان بر اثر سیل، زلزله یا عوامل دیگر است؛ چراکه در عالم واقع چنین گنجینه ملی وجود ندارد و قابلاثبات نیست؛ پس در حد همان چند ساعت رؤیاپردازی فیلم باقی میماند.
مثال د: در فیلم «U-571» که مربوط به جنگ جهانی دوم است، تاریخ تحریف شده است.
در این فیلم ادعاشده که زیردریاییهای شجاع آمریکایی در طول جنگ جهانی دوم یک ماشین رمزنگاری آلمانی را به دست میآورند؛ این در حالی است که درواقع، این وسیله را انگلیسیها کشف کردند؛ آنهم زمانی که هنوز آمریکا وارد عرصه جنگ جهانی دوم نشده بود؛حتی آن زمان «تونی بلر»، نخستوزیر وقت انگلستان که حامی دیرینه واشنگتن است نیز از اقدام هالیوود خشمگین شد و آن را توهین به دریانوردان انگلیسی خواند.
انگاره 6: آمریکاییها؛ کاشف سرزمینهای ناشناخته و عقبمانده جهان
سرزمینهایی که دارای انسانهایی کمهوش و ذکاوت و ساکنان بومی خرافاتی و بدوی هستند. هالیوود نیز با علاقهمندی بسیار به روایت اسطوره کاشفان بیباک استعمارگر، قصههای پرکشش همراه با خیالپردازیهای عجیبغریب از این ماجراها را روانه سینماها کرده است.
مثال: مجموعه فیلمهای «ایندیانا جونز» (Indiana Jones)، مجموعه فیلمهای «مومیایی» (The MUMMY)، مجموعه فیلمهای «جنگیر» (The Exorcist) و… .
انگاره 7: آمریکای مرفه در برابر شرق بدبخت
مثال الف: «بهشت و زمین» (Heaven & Earth)
این فیلم به کارگردانی «اولیور استون» بنا دارد درامی از شرایط انسانی زنی رنجدیده و پناهجوی ویتنامی ارائه کند و به نقد جامعه مصرفزده آمریکا نیز میپردازد؛ اما در عمل زن شرقی را در موقعیت شگفتزدگی، انفعال، عقبماندگی و روزمرگی قرار میدهد. مثلا در صحنهای که «للی» به همراه «استیو» برای خرید به یک فروشگاه بزرگ میرود، او سرگشته و شیدا در میان انبوهی از کالاها غرق میشود و گرفتار افسون مصرف در نظام سرمایهداری میشود. به این ترتیب فیلمساز با تمهید مقایسه گذشته دردناک با رفاهی بیمثال فرهنگی را به تسلیم در برابر سیطره فرهنگ آمریکایی وامیدارد.
مثال ب: «فراتر از مرزها» (Beyond Borders)
بازیگران اصلی فیلم، آنجلینا جولی و کلایو اوون هستند. کلایو اوون (دکتر کالاهان) در نقش پزشکی بازی میکند که در کشورهای فقیر یا بحرانی مانند اتیوپی، کامبوج و چچن به کمک به مردم و همچنین فعالیتهای نظامی مشغول است.
انگاره 8: ترویج سبک زندگی و کالاهای آمریکایی در سطح جهان
هالیوود رؤیای آمریکاییها برای دستیابی به دنیای مافوق تصور آدمی را همیشه قریبالوقوع و امکانپذیر به تصویر کشیده است.
مثال الف: فیلم «عنصر پنجم» (Fifth Element)
شهری پادآرمانشهری که در آن، اتومبیلها پرواز کرده و آسمانخراشهای سربهفلککشیده همهجا را پر میکنند؛ شهری که نظام مقتدر با رباتهای همهکاره آن را هدایت و کنترل میکنند. در این دنیا همچنان تبلیغات با امکاناتی تازه و بدیع به وظیفه رؤیاسازی خود ادامه میدهد و شمایلها و نمادهای آشنای آمریکا را به دیدار میآورد.
به این ترتیب اگر میراثی از گذشته هم وجود دارد، نظیر نشانهای از کوکاکولاست که به آینده رسیده است؛ یعنی همان کالاهای رؤیایی آمریکا که برای همیشه هستند و هرگز نسخ نمیشوند.
مثال ب: فیلمهای «بلید رانر» (Blade Runner)، «کارآموز» (the intern)، انیمیشن «باب اسفنجی» و دهها (صدها) فیلم دیگر.
انگاره 9: آمریکا؛ سرزمین فرصتها
شعار کشور آمریکا «سرزمین فرصتها» است و تقریبا در فیلمهای زیاد انگیزشی این شعار تکرار میشود؛ اما بهراستی این شعار چقدر صحیح است و چقدر فریب؟
البته در خود سینمای آمریکا، بهخصوص پس از جنبش «اشغال وال استریت» (جنبش 99درصد) فیلمهای زیادی با مضمون اعتراض به سیستم تضاد طبقاتی آمریکا و مشکلات اجتماعی و حتی اشاره به کارتنخوابها ساخته شده است.
مثال: فیلمهای جوی (Joy)، در جستوجوی خوشبختی (the pursuit of happiness)، انیمیشن زوتوپیا (Zootopia) و دهها فیلم دیگر.
انگاره 10: به رخکشیدن تکنولوژی آمریکایی
اینگونه فیلمها کارکردهای مختلفی، ازجمله مسحورکردن مردم جهان دارد.
مثال: اگر زمانی رهبری ابرقهرمانها را «کاپیتان آمریکا»(Captain America) که کهنهسربازی تقویتشده بود، برعهده داشت، امروز رهبری آنها در دست «مرد آهنی» (Iron Man) است که وارث کمپانی استارک و تجهیزات پیشرفته تکنولوژیک آن است.
در بسیاری از فیلمهای این ژانر بهطور خاص «ناسا» و تکنولوژی صنعت فضایی آمریکا به رخ کشیده میشود؛ بهطوریکه گاه ناسا در نقش منجی جهان ظاهر میشود.
مثال: فیلمهای «مریخی» (the Martian)، «وال ای» (Wall-E)، «میان ستارهای» (interstellar)، «مسافران» (passengers) و… .
انگاره 11: آمریکا؛ همواره درمعرض خطر و تهدید (دشمنهراسی)
این دشمنی گاه از سوی تروریستها و حتی در بسیاری از مواقع، بیگانگان فضایی است! در فیلمهای زیادی از این ژانر، موجودات بیگانه فضایی به کشور آمریکا حمله کردهاند که به هر طریقی این تهدید باید برطرف شود. کارکرد این فیلمها بیشتر در «دیگریسازی» و «دیگریهراسی» است.
مثال الف: مجموعهفیلمهای غارتگر (Predator)
سینمای آمریکا در سالهای دهه 1980 با اوجگیری دوران جنگ سرد و زمامداری یک بازیگر خردهپای هالیوود در ایالاتمتحده به نام «آرنولد شوراتزنگر»، حالوهوای پیروزمندانه یافت. در این دوران «رونالد ریگان» با تأسی از هالیوود نام برنامه استراتژیک دفاعی پرهزینه و عظیم خود را «جنگ ستارگان» گذاشت و در سخنرانیهای خود کوشید تا لزوم ایمان برای غلبه بر تاریخ را برای رأیدهندگان خود موعظه کند.
فیلم غارتگر یکی از آثار نمونه «آرنولد شوارتزنگر» است که در قالب داستانی تخیلی سینمای اسطورهای یک ابرسرباز را تثبیت میکند.
مثال ب: مجموعه فیلمهای «نابودگر» (Terminator)، «جنگ دنیاها» (war of the words)، «نبرد لسآنجلس» (Battle Los Angeles)، «روز استقلال» (independent day)، سریال 24، «سقوط کاخ سفید» (White House Down)، «المپیوس سقوط کرده است» (Olympus Has Fallen)، انواع فیلمهای ضد اسلامی مانند «غیرقابلتصور» (unthinkable) و… .
انگاره 12: ارتش آمریکا شرافتمند، فداکار و غرورآفرین
بسیاری از فیلمهای حادثهپرداز هالیوود که به وقایع جنگ جهانی دوم نظر دارند، کمتر در پی آن هستند که از دلایل شرکت آمریکا در جنگ بپرسند. اساسا هالیوود کمتر به انتقاد از تاریخ پرداخته و بیشتر به روایت رمانتیک قهرمانان آمریکایی ماجراجو علاقه نشان داده است.
مثال الف: نجات سرباز رایان (Saving Private Ryan)
خط اصلی فیلم «نجات سرباز رایان» از آنجا آغاز میشود که سه برادر یک خانواده در همان هفته نخست عملیات کشته میشوند و از طرف ریاست ستاد ارتش ایالاتمتحده، کاپیتان میلر برای مأموریت ویژهای برگزیده میشود تا به همراهی افراد خود برادر چهارم را که پشت خطوط دشمن گرفتار شده است، نجات دهند. بهعبارتیدیگر، ارتش آمریکا بسیج میشوند تا فرزند یک مادر داغدیده را نجات دهند.
مثال ب: فیلمهای «ستیغ ارهای»، «1917» و… .