در دنیای تاریخنگاری اصفهان، نام محمدحسین ریاحی برای همگان آشناست؛ مردی که در اصفهان زاده شد، در همین شهر، در دل کوی و برزنش، باغها و معماری فیروزهایاش، خانههای قدیمیاش و در کنار شخصیتهای نامدار فرهنگی و علمی آن بالید.
بیش از 50 سال قبل و از بخت خوب یک جوان آذری خوشذوق با تحصیلات عالیِ بهروز در آلمان و تجربههای منحصربهفرد جهانگردی در آن زمان، اصفهان را برای ماندن و همیشهماندن انتخاب کرد تا روزهای تازهای را در سرنوشت شهری ثبت کند که حالا موطن اوست. در اواسط دهه چهل، رشته جغرافیا بهتازگی از تاریخ در دانشگاه اصفهان تفکیکشده بود و دکتر جوان مؤسس، مدیر، استاد و همهکاره این رشته تازهتأسیس در دانشگاه شد؛ البته سنگینی مسئولیت و یکهبودن در انجام آن نهتنها او را ناامید نکرد که به تلاشی شبانهروزی برای تأسیس گروه جغرافی و هر چه قویترشدنش منجر شد.گروه جغرافیا خیلی زود جان گرفت و کلاسهای پرشور استاد، دانشجویان را روزبهروز افزون کرد.
نهتنها گردشگران غیر اصفهانی، بلکه چهبسیار اصفهانیها که از کنار پل خواجو عبور میکنند، عمارتی زیبا و آجری با دو گنبد کوچک به چشمشان میخورد که درست نمیدانند چه هست. باریکتر که میشوند میفهمند یک مقبره است. قبر کیست؟ کنار پل چه میکند؟ چه زمانی ساخته شده و آیا مثل همهچیز مربوط به عصر شاهعباس است؟! این مطلب کاوشی است در جهت پاسخگویی به این سؤالات. در همه دنیا این قانون ساده، جاری و ساری است که باید آنکسانی که دوستمان داشتند، دوستشان بداریم. آری این بنا آرامگاهی است بیگنبد و بارگاه و خاموش. صاحب مقبره پروفسور پوپ از آن دسته آدمها بود که بهشدت اصفهان را دوست داشت.