تابستان است و فرصت بازنگری در هر آنچه در تجربه سال گذشته مدارس بوده است.
به مناسبت فرارسیدن هفته بهزیستی، مدیرکل بهزیستی استان اصفهان و جمعی از معاونانش در جمع خبرنگاران حاضر شدند و به ارائه گزارش عملکرد این دستگاه پرداختند.
چند هفته پیش بود که فیلمی از یک دبستان دخترانه در یکی از شبکههای مجازی منتشر شد. در این فیلم بخشی از فضای بیرونی مدرسه نمایش داده میشد که صدای موسیقی بیانگر برگزاری جشن در مدرسه بود؛ اما آنچه باعث تعجب مخاطبان شد، موسیقیای بود که صدای آن شنیده میشد.
برجسته شدن مسئله «سواد اقتصادی» در سالهای اخیر در کشورمان، تا حد زیادی تابعی از معادلات خاص اقتصادی ایران و تشدید فضای تحریم و فشار علیه کشورمان بوده که بازتابهای عینی را در فضای اقتصاد داخلی ایران از خود برجا گذاشته است.
همواره در هر اقتصادی یکی از موضوعاتی که بهعنوان شاخص عملکرد مدیران مورد ارزیابی میگیرد، وضعیت بیکاری و توانایی در ایجاد شغل است. در سالهای گذشته معضل بیكاری جوانان و نبود شغل مناسب به یكی از چالشهای اصلی كشور مبدل شده است.
برخلاف سالهای قبل که آموختههای علمی دانشآموزان تنها بر اساس آزمون کنکور سنجیده میشد، امسال برای نخستینبار در راستای اجرای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی، امتحانات نهایی در پایههای دهم، یازدهم و دوازدهم برگزار میشود.
برخورد «آرمان بیانی» در سریال «افعی تهران» همانقدر موجب تعجب و بهت مخاطب شد که سکانس سیلیزدن «لیلا» به پدرش در فیلم «برادران لیلا»!
هنگامی که از نزدیکی دبیرستان بهشتآیین عبور میکنم، مثل همیشه، متوجه آن نقش پرمعنایی میشوم که بر دیوار این مدرسه، برجستهنمایی شده است. این نقوش، به ما سیر زمانی دنبالهدار یک زن را نشان میدهد که در ابتدا باردار است و شکمش به جلو آمده. سپس همان مادر را نشان میدهد که نوزادی را در آغوش گرفته است و سپس در تصویر دنبالهدار بعدی، راه رفتن را به کودکش یاد میدهد. سپس او را به مدرسه میبرد و …
دادهنما با موضوع معرفی ده کتاب که راهنمای آموزگاران است
اسمش را نمیدانستیم؛ اما ما خانم بابلیان صدایش میزدیم. مقطع ابتدایی بودم. نمیدانم چطور شد که اوایل مهر، موقع برگشتن از مدرسه متوجه شدم خانم معلم وارد یکی از کوچههای محله ما شد. اولش باورم نمیشد.
چندباری او را در جلسات هفتگی دیدهام؛ بهتر است بگویم هربار پا در جلسات گذاشتهام، یا آنجا بوده یا خودش را به برنامه رسانده است. وقتی میآید تنها نمیآید؛ همیشه تعدادی دختر نوجوان با او همراه هستند؛ همراهانی از جنس رفاقت.
او را از دوسه سال پیش میشناسم. البته شناخت آنچنانکه نه؛ چند باری در بعضی از جلسات باهم سلام و علیک کوتاهی داشتهایم و من هر بار با خودم گفتهام که عجب آرامشی به آدم میدهد این زن! چه متانتی دارد! برای بار نخست که تماس میگیرم و موضوع گفتوگو را با او در میان میگذارم، تواضع به خرج میدهد. میگوید چرا به سراغ بقیه نمیروید و من هم میگویم خب شما هم یکی مثل بقیه.