به گزارش اصفهان زیبا؛ میگفت پدر آمده بود خانهشان. سلام و علیک که میکنند، میبیند پدر تکیده و بیحال است. عبای یمانی را برای پدر میآورد. به تماشای قطب عالم مینشیند. چهره پدر را با عبای یمانی درخشانتر از ماه شب چهارده مییابد.
حسن میآید و بعد حسین. در جواب سلامشان، آنها را نور دیدهاش میخواند و میوه دل.
حسنین عطر جدشان، رسول خدا را خوب میشناسند. با گرفتن رخصتی، همراه آن بزرگ میشوند.
پدربزرگ دلش برای نوهها میرود. حسن را «صاحب حوض» خود میخواند و حسین را شافع امتش.
علی میرسد. سلام بهترین یار و یاورش در عبادت خدا را پاسخی گرم میدهد.
عطر مولایش را که میشنود، شتاب میگیرد. رسم ادب را همیشه به جای میآورد؛ حتی در منزل خودش، برای نشستن کنار رسول خدا و پسرانش اذن میخواهد. پیامبر هم او را برادر و وصى و خليفه و پرچمدار خود خطاب میکند.
فاطمه میشتابد. میشتابد زیر عبایی که دخترانگیاش، مادرانگیاش و همسرانگیاش بهترین رنگ و بوی عالم را به خود میگیرد.
جمعشان که جمع میشود، پدر دست به دعا میبرد: «خدایا اينها خاندان مناند و خواص و نزديكانم. گوشت و خونمان یکی است. با شادیشان شادم و با اندوهشان اندوهگین. هر كه با ايشان بجنگد دشمن من است و هرکه دوست ایشان باشد، با من در صلح است. پس بفرست درودهاى خودت را و برکتها و مهر و آمرزش و خوشنودیات را بر من و ايشان و پاک و منزه قرارشان ده».
پس خدا رو به ملائکه آسمانها و زمین میگوید: «به عزت و جلالم قسم، نیافریدم بنای آسمان و گستره زمین را، فلک و دریا و کشتی روان بر آن را، مگر بهخاطر این پنج تن که زیر کسا گرد هماند.»
وقتی جبرئیل میپرسد: «اینها چه کسانیاند؟»، خدا برای معرفیشان از فاطمه میگوید: «فاطمه و پدرش. فاطمه و همسرش، فاطمه و بچههایش.»
به گمانم با این پاسخ، جبرئیل دلیل خلقت عالم را یافته باشد. اما مگر اهالی مدینه این داستان را نشنیده بودند؟ چه شد که بر خانه این بانو جسارت شد؟
مگر نمیدیدند داغ رحلت پدرش هنوز تازه است؟ جلوی همسر و کودکانش دستان ظریف و چهره بیهمتایش را سوزاندند.
مگر نمیدانستند فاطمه تاب ماندن بین در و دیوار ندارد؟ چقدر از فاطمه ترسیده بودند که با آتش و شمشیر و تازیانه به سوی او هجوم بردند؟ مگر قدرت فاطمه در سینه و بازوی او بود که میخ آهنین جواب آن باشد؟
قدرت فاطمه در ایمان او بود، در ولایتمداریاش، در اعتقاد استوار و بیان شیوایش. قدرت فاطمه در پرورش حسن بود و حسین؛ آن حسینی که عالم همه دیوانه اوست.
به گمان خودشان، شاید توانسته باشند حریف جسم نازک ایشان شوند؛ اما حریف نام و نشان و آبروی ایشان چطور؟ نام فاطمه، هنوز هم که هنوز است، اعتبار هر دو جهان است.
پاداش این قلم با معیارهای این دنیا غیر قابل سنجش است، اجرتان با حضرتش که چه زیبا حدیث کسا را به شهادت مظلومانه آن حضرت ارتباط دادید. عالی بود.