از موانع مهم واصلی که در بین نظریات توسعه مطرح میشود، برهمخوردن توازن و تعادل منطقهای در یک سرزمین است. ازاینجهت اولین گام در برنامهریزی، شناخت جایگاه مناطق ازنظر توسعه و علت نابرابریهاست. دستیابی به توسعه عادلانه از اهداف سیاسی در کشور ما نیز هست و نابرابریهای منطقهای همواره چالش اساسی در این کشورها محسوب میشود. این نابرابریها دارای آثار منفی بیشماری هستند. / توسعه قطبی
آثار سوء این نابرابریها پا را از ناکارآمدی و عدم تعادل در بازارهای اقتصادی، فراتر گذاشتهو موجبات آشفتگی و منازعات اجتماعی و سیاسی را در یک جامعه فراهم آوردهاند. یکی از عوامل مهم در فرایند توسعه، رشد و پیشرفت اقتصادی است، اما رشد اقتصادی صرفا نمیتواند دلیل بر توسعهیافته شدن یک منطقه باشد.
بهبیاندیگر توسعه فقط یک پدیده اقتصادی نبوده و ابعاد زیادی ازجمله بعد سیاسی، اجتماعی، نهادی، فرهنگی و غیره را شامل میشود؛ بنابراین با توجه به ابعاد مختلف توسعه، فرایند توسعه نیازمند دانش کافی در زمینههای مختلف و پسازآن یک برنامهریزی صریح و دقیق هست. ازآنجاکه مانع اصلی در مسیر توسعه، ناهماهنگی در توازن و تعادل میان مناطق میباشد که توسعه قطبی باعث آن شده است.
توسعه قطبی بیان میکند که در مراحل اولیه توسعه، آن منطقه که به لحاظ مزیتهای نسبی، نسبت به مناطق پیرامون آن، ارجحیت دارد، بهعنوان مرکز انتخاب میشود و پسازاینکه مرکز به سطح قابلتوجهی از توسعهیافتگی میرسد، توسعه به مناطق پیرامون آن اشاعه و گسترش خواهد یافت؛ اما تمرکز توسعه بر روی یک منطقه الزاما در مراحل بعدی موجب توسعه و پیشرفت مناطق پیرامون نخواهد شد. حتی گاهی ممکن است اثراتی که متوجه مناطق اطراف میشوند، منفی باشد.
در رابطه با اثرات مثبت و منفی که متوجه منطقه پیرامونی میشود و سیر پیشرفت و تکامل این مناطق دانشمندانی همچون میردال، هیرشمن، ویلیامسون و هوستلیز با ادبیات مختلف به بحث پرداختهاند اما خط فکری اصلی آنها این است که بهموجب رسیدن یکقطب به سطح توسعهیافتگی بالا در یک منطقه، رشد از آن مرکز به نواحی پیرامون منتقل خواهد شد.
سیاستهای توسعه قطبی به نظر میرسد قبل و بعد از انقلاب در ایران وجود داشته است. سیاستهایی ذیل برنامههای توسعه که سرمایه، امکانات و صنعت را در تهران و قطبهای شهری دیگر گذاشته است به امید اینکه به پیرامون آن نیز سرریز شود. برای بررسی این موضوع که انتشار سرمایه و توسعهیافتگی از مرکز به اطراف اتفاق افتاده است به شاخص توسعه انسانی و آمار مهاجرت اشاره میکنیم.
شاخص توسعه انسانی استانها نسبت به تهران یکی از پارامترهای مهم توسعه در مناطق است. نمودارهای شاخص توسعه انسانی ده استان کمتر توسعهیافته با تهران در دوره سال 1368 تا 1397 نشان میدهد که شکاف شاخص توسعه انسانی در این استان در طول سالهای موردبررسی، نسبت به تهران افزایشیافته است.
تعداد مهاجرتهای داخلی میان استانهای ایران طی دوره 1390_1395 نیز توضیح میدهد که جمعیت ایران جابهجا شده است. استانهای تهران با 166 هزار، یزد با 37 هزار، سمنان با 30 هزار و اصفهان با 24 هزار نفر مهاجرپذیرترین استانها و استان خوزستان با خروج 81 هزار، لرستان با 64 هزار و کرمانشاه با 35 هزار نفر جز مهاجرفرستترین استانها هستند. این آمار نشان میدهد که تعداد مهاجران از استانهای محروم به سمت کلانشهرها و استانهای برخوردار به دلیل وجود عدم توازن منطقهای چشمگیر و قابلتوجه است.
ناموزونی بین استانها که در آغاز برنامهریزی، به شکل عمده از تفاوتهای طبیعی و فیزیکی و موقعیت جغرافیایی مناطق سرچشمه میگرفت، مشاهده میشود که باگذشت زمان از فرایندهای تصمیمگیری و مدیریت توسعه در کشور تأثیرات زیادی پذیرفته است و اینک به نظر میرسد که این عدم توازن نمیتواند صرفا به دلیل تفاوت در منابع طبیعی و فیزیکی بین مناطق باشد.
سرمایهگذاریهای بالاسری اقتصادی و اجتماعی و اجرای طرحهای صنعتی توسط بخش عمومی و نیز سرمایهگذاریهای مستقیما مولد بخش خصوصی میتوانند از عوامل تعیینکننده عدم توازن در دوره فعلی تلقی شوند. تداوم وضعیت موجود و گسترش روزافزون شکاف بین این مناطق، علاوه بر آهستهکردن شتاب رشد اقتصادی و توسعه ملی، در طول زمان میتواند موجب حرکت و جابهجاییهای بزرگ جمعیتی و همچنین توزیع نامتعادل جمعیت و نیروی کار بهویژه سرمایه انسانی متخصص و ماهر و همچنین اتلاف منابع و سرمایهگذاری اقتصادی شود.
گذشته از آثار و پیامد نامطلوب اقتصادی، بازخوردهای سیاسی و اجتماعی آن مثل پدیده حاشیهنشینی نگرانکننده است.