به گزارش اصفهان زیبا؛ تاریخ شفاهی نوعی از تاریخنگاری است که مورخ، خود به سراغ بازیگران یا شاهدان وقایع میرود وکم وکیف قضایا را از آنها پرسوجو میکند و مینگارد.
متونی که به این طریق تولید میشود، به عنوان سند تاریخی، در کنار اسناد دیگر (اسناد اداری، مطبوعات و…) قرار میگیرند و هریک، خلأهای یکدیگر را پر میکنند.
مقوله گردشگری و میراث فرهنگی هم، خصوصا برای شهری مثل اصفهان، یکی از حوزههای پژوهشی است که هرچه در آن تحقیق شده و سند تولید شود، کم است.
کتاب «میراث فرهنگی اصفهان به روایت سید احمد علی بشارت» حاصل چندین جلسه مصاحبه است با یکی از بلندمرتبهترین مدیران گردشگری و میراث فرهنگی اصفهان که از سال 1338 تا سال 1357 (حدود بیست سال) ریاست اداره باستانشناسی اصفهان را بر عهده داشته است. ادارهای که امروزه معادل آن «میراث فرهنگی و گردشگری» است.
درواقع دهه اوج صنعت گردشگری اصفهان را که در دهه چهل اتفاق افتاد، احمد بشارت شاهد و بازیگر بوده است. از سوی دیگر همپای رشد گردشگری و بازدیدهای هر ماهه سران و بزرگان کشورهای دیگر، مرمت و نگهداری از آثار و ابنیه موجود و همچنین آزادسازی بعضی از آنها نیز در دستور کار مدیریت باستان شناسی وقت قرار میگیرد.
دعوت از گروههای مرمتی ایتالیایی و نیز آزادسازی عمارتهایی مانند هشتبهشت، مثالهایی از این فعالیت هستند. خوب است بگوییم احمد علی بشارت در سال 1305 ش در اصفهان زاده شد.
او پس از پایان تحصیلات متوسطه، در رشته تاریخ از دانشسرای عالی فارغ التحصیل و سپس به استخدام اداره فرهنگ در آمد و به معلمی مشغول شد. به دلیل علاقه به آثار باستانی، در اداره باستانشناسی استخدام شد و پس از رفتن دکتر لطفالله هنرفر از این اداره، در سال 1338 ریاست اداره مذکور را بر عهده گرفت. او تا سال 1357 که به کرمان منتقل شد، رئیس اداره باستانشناسی اصفهان بود. او در سال 1391 درگذشت.
دکتر سید مسعود سید بنکدار، استاد گروه تاریخ دانشگاه اصفهان، به همراه استاد جمشید مظاهری، که گنجینهای از دانش و اطلاعات در باب اصفهان بود، در سال 1386 به سراغ احمد علی بشارت رفتند و طی چندین جلسه مصاحبه، اطلاعات ناب و دست اولی را از ذهن و زبان ایشان بیرون کشیدند و ثبت و ضبط کردند.
حاصل این فعالیت علمی کتابی است در حدود 200 صفحه که مزین به عکسهای زیبایی در همین رابطه است. این کتاب توسط انتشارات نقش مانا در سال 1401 منتشر شد.
دکتر بنکدار در مقدمه کتاب آورده است «مرحوم بشارت نزدیک به دو دهه متصدی مهمترین بخش در نگهداری آثار تاریخی شهر اصفهان بودهاند و وقایعی که در خاطرات خود بیان کردهاند، کمتر در اسناد و منابع تاریخی انعکاس یافته است. علاوه بر این، در هنگام این مصاحبهها، دانشمند فاضلی همچون استاد مظاهری حضور داشتند که سالهای طولانی عمر گرانقدر پژوهشی خود را به مطالعه و بررسی درباره شهر تاریخی اصفهان اختصاص داده بودند. ایشان در جای جای این خاطرات، بنا به ضرورت موضوع، با آن دانش وسیع، نکاتی را یادآور شدهاند» (بشارت، 1401، ص 11).
تورقی در کتاب و مطالعه آن، که به صورت پرسش و پاسخ سه جانبه است (بشارت، مظاهری و بنکدار) نشان میدهد، تقریبا اغلب مسائلی که در آن بیست سال راجع به مقوله میراث فرهنگی و گردشگری در شهر اصفهان مطرح بوده است، ردپایی از آن در لابهلای سؤالات و پاسخها به چشم میخورد.
موضوع نجات مقبره صائب از یک باغ نیمهخصوصی و تبدیل آن به محلی عمومی، نجات یافتن منارجنبان از متولی بدقلق سابق و مرمت آن و تبدیل آن به یک موزه، تشکیل هیئت امنا برای بازدید ملکه الیزابت و حواشی رفتوآمد ایشان، آزاد سازی عمارت هشت بهشت از دست سردار اعظم و اقدام به مرمت آن، آمدن اعضای انجمن آثار ملی تهران و تأثیر آن بر اقدامات اداره باستانشناسی، دستور شاه برای کاشیکردن بام مسجد شاه، ماجراهای حمام خسروآقا و چشم طمع عدهای برای تخریب آن و اقدامات متقابل اداره باستانشناسی، ساختن مقبره پروفسور پوپ و دخیل بستن عدهای به آن مقبره.
اختلافات باستانشناسی و شهرداری اصفهان برای مدیریت میراث فرهنگی، احداث هتل کورش و هتل عالیقاپو بدون در نظر گرفتن نظر باستانشناسی، آمدن و رفتن پادشاهان، رؤسای جمهور و بزرگان کشورهای دیگر به اصفهان و مأموریت اداره باستان شناسی برای میزبانی از این افراد، نقش کسانی مانند معارفی، منشئی و گالیدری (معماران اداره باستان شناسی) و نیز هنرفر و عباس بهشتیان (مشاوران اداره باستان شناسی) در تحولات مذکور و خلاصه دهها خاطره کوچک و بزرگ که به نوعی با گردشگری و میراث فرهنگی ارتباط دارد. در واقع این کتاب «تاریخ شفاهی» و ناگفته میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان است.
برای آن که مستقیما هم سری به کتاب زده باشیم، بجاست نکات پشت پردهای که راجع به بازگرداندن عمارت هشتبهشت از سوی سردار اعظم در این کتاب ذکر شده، بیان کنیم.
احمدعلی بشارت اذعان دارد که پدر او از همکلاسیها و دوستان سردار اعظم بود و او از این دریچه برای حل قضیه استفاده کرد. روزی به سراغ سردار اعظم در خانهاش، نزدیک هشت بهشت، رفت. اما سردار اعظم تصمیم گیری راجع به این قضیه را به عهده خانمش فروغ اشرف گذاشت که گویا همهکاره او بود.
«دو ماه بعد از منزل سردار تلفن کردند که بیایید خانم تشریف آوردهاند و مایلاند شما را ببینند. من رفتم. آن خانم خیلی به گرمی استقبال کرد و نشستم. مدتی حرف زدیم. بابای من را هم میشناخت. خانم گفت: میرزا حبیب الله خان حالش چطور است؟ سردار اعظم هم گفت: مدتی است بابا را من ندیدهام. سری به ما نمیزند. بعد پذیرایی کرد و ندیمهاش صغرا خانم را صدا زد تا چادر نمازش را آورد. .. بعد گفت: پاشو برویم! دست من را گرفت و از کوچه فتحیه، خیابان فتحیه، که به مدرسه بهشتآیین میرسید، آمدیم… رفتند و درِ (باغ هشت بهشت) را باز کردند و آمدند و گفتند بفرمایید! حالا این باغچهها تا سرِ شانه علف داشت و آب هم خیلی کثیف بود. متروکه بود. این عمارت هم آن وسط زار میزد. من را برد پای عمارت و گفت: اینجا برای من فایدهای نداشته. ولی مراسم ازدواج من و حجلهگاه در این کاخ بوده و از این جهت به این باغ علاقه دارم.»
(بشارت، 1401، ص 114) خلاصه همسر سردار اعظم با این شرط که بتواند دو ملکش را که قهوه خانه بود و سر چهارباغ قرار داشت، تبدیل به پاساژ کرده و از آن درآمد کسب کند، با دادن عمارت و باغ اطراف آن به باستانشناسی موافقت کرد.
البته شهرداری اصفهان بعدها با ایجاد دو پاساژ مذکور مخالفت کرد. اما عمارت هشت بهشت بالاخره بعد از حدود نیم قرن به شهر اصفهان بازگشت.
کتاب میراث فرهنگی اصفهان به روایت سید احمدعلی بشارت، میتوانست عنوان دقیقتری بگیرد و آن هم «تاریخ شفاهی گردشگری اصفهان در دهه چهل و پنجاه» باشد.
بدین خاطر که بخش عمدهای از خاطرات بازگوشده در کتاب راجع به مقوله گردشگری و رفتوآمد بزرگان و گردشگران است. شاید تقلیلدادن آن به «میراث فرهنگی اصفهان» کم توجهی به محتوای کتاب باشد.
همچنین تدوینگر کتاب میتوانست با مراجعه به اسناد و مطبوعات، اطلاعات و دادههای کتاب را تکمیل کند. البته در مواردی پاورقیهای مفید و روشنگری در کتاب وجود دارد.
بدین خاطر که ذهن مصاحبهشونده قادر نیست تاریخهای دقیق حوادث و اتفاقات را به خاطر بسپارد و تدوینگر مصاحبه بهتر است با مراجعه به اسناد و مطبوعات و دیگر منابع، متن را کامل نماید.
به عنوان نمونه تاریخ دقیق بازگشت هشتبهشت به اصفهان در کتاب نیامده است که باید در صفحه 120 در پاورقی درج میشد. این کاستی راجع به حوادث دیگر نیز دیده میشود.
خرابشدن حمام خسرو آقا در دهه هفتاد که راجع به آن بسیار صحبت شده اما تاریخ دقیق واقعه ذکر نشده است. (ص 180) و نیز دفن پروفسور پوپ و مراسم مخصوصی که عکس آن هم در کتاب گذاشته شده است (ص 172) نیازمند درج تاریخ دقیق هستند.
چنان که میدانیم بسیاری از رویکردها به آثار تاریخی شهر، محصول نگاه روزنامهها (به عنوان بلندگوهای افکار عمومی) به آنهاست. مثلا روزنامهای مقالهای مینویسد که فلان بنا در حال تخریب است و اداره باستانشناسی هم واکنش نشان داده، در جهت مرمت آن اقدام میکند.
در کتاب «میراث فرهنگی اصفهان» نگاه بسیار کمرنگی به روزنامهها و افکار عمومی شده است. بهتر بود مصاحبهکننده، آقای بشارت را به آن سمت هم سوق میداد که واکنشها و میزان توجه شما به افکار عمومی و خصوصا روزنامههای منتشره در شهر و کشور چه بود.
کتاب «میراث فرهنگی اصفهان به روایت سید احمدعلی بشارت» بیگمان بخشهای زیادی از گسستهای تحقیقاتی راجع به میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان را پر میکند.
صفحهآرایی و چاپ کتاب وزن دو چندانی به آن داده است. عکسهای جالبی که در کتاب درج شده، دادههای کتاب را به نحوی مصور میکند.
ما در این کتاب با یکی از مدیران بزرگ باستانشناسی اصفهان آشنا میشویم. آن هم زمانی که گردشگری اصفهان با ایجاد هتل عباسی و رفتوآمد حکمرانان و نامداران، وارد مرحله جدیدی شده بود.
در این کتاب شخصیت و آثار کسانی مانند معارفی، منشئی، محمد تقی مصطفی، لطف الله هنرفر، گالیدری و… نشان داده شده و خدماتی را که به میراث فرهنگی اصفهان انجام دادند، عیان شده است.
مطالعه این کتاب را به همه دوستداران میراث فرهنگی و گردشگری اصفهان توصیه میکنم. این کتاب میتواند در کنار کتاب «یکصد و یک نکته در گردشگری اصفهان» روایتگر صادقی از ماجرای عظیم و شگرف گردشگری در اصفهان باشد.
نام کتاب: میراث فرهنگی اصفهان
به روایت سید احمدعلی بشارت