به گزارش اصفهان زیبا؛ سینمای کودک و نوجوان از دیرباز تا به امروز مورد توجه بسیاری از فیلمسازان و سینماگران ایرانی بوده و آثار فاخری چه در سطح کشور و چه در سطح بینالمللی تقدیم سینما کرده است.
از بین این آثار میتوان به «بچههای آسمان»، «شهر موشها»، «گربه آوازهخوان»، «خواهران غریب»، «قصههای مجید» و … اشاره کرد.
اما بهمناسبت شروع سیوپنجمین جشنواره بینالمللی فیلم کودکان و نوجوانان در اصفهان قصد داریم تا در ادامه مطلب به بررسی یکی از موفقترین آثار اصفهانی یعنی «قصههای مجید» بپردازیم.
«قصههای مجید» فیلمی است با پانزده قسمت و به همین علت عنوان مینیسریال را برای آن انتخاب میکنند. این فیلمِ بسیار نامآشنا و نوستالژیک برای مردم ایران، به کارگردانی مرحوم کیومرث پوراحمد ساخته شد و بر پایه کتابی به همین نام به نویسندگی هوشنگ مرادیکرمانی بود.
این مینیسریال داستان یک پسر نوجوان اصفهانی به نام «مجید» را روایت میکند که با مادربزرگ خود زندگی میکند و چالشهای مختلف در مسیر تحصیل و زندگی او باعث بهوجودآمدن درام بسیار لذتبخش و تمیز در فیلم شده است.
فیلم در همان ابتدای پخش مخاطبان زیادی را به خود جذب کرد تا جایی که حتی امروزه بارها و بارها از تلویزیون بازپخش میشود و همچنان نظر مخاطبان کوچک و بزرگ را به خود جلب میکند.
«قصههای مجید» آنچنان با حال و هوای ایرانیاسلامی گره خورده بود که گویی به واقع یک زندگی ایرانی اصیل در قلب خیابانهای اصفهان را با آن تجربه میکنیم. از به تصویر کشیدن سبک زندگی مردم در آن زمان گرفته تا نوع رفتار و برخوردهای شخصیتهای فیلم و لوکیشن هایی که امروزه به نوستالژی تبدیل شدهاند.
همه اینها دست به دست هم داد تا «قصههای مجید» به برترین سریال در حوزه کودک و نوجوان برای ایرانیها تبدیل شود و هنوز با گذشت سی و سه سال از ساخت آن، برای بزرگترها حکم تداعی خاطرات و در نزد نوجوانان نیز محبوبیت داشته باشد.
اما آنچه دقیقا باعث به وجود آمدن این اثر بسیار زیبا در حوزه کودک و نوجوان شد، به طور قطع سادگی در بطن این مینیسریال بود.این مینیسریال بیشک یکی از سادهترین آثار تلویزیون است که در کمال سادگی دارای معانی و ارزشهای فراوان انسانی و ایرانی است.
شخصیت اصلی داستان که «مجید» نام دارد، بزرگترین وجه از سادگی این اثر و در مرحله بعدی «بیبی»، مادربزرگ مجید وجه دیگر این سادگی و صفاست.
هرچند نباید این صفا و یکرنگی فیلم را جدا از متن زیبای هوشنگ مرادیکرمانی دانست، کاری که پوراحمد با این متن در ساخت انجام داده است، بهره وری غایی از ظرفیت متن است و میتوان گفت شاید اگر کارگردانی غیر از پوراحمد این متن را به فیلم تبدیل میکرد، قطعا اینچنین حائز توجه و موفقیت نمیشد.
کارگردان در این اثر نه خود را درگیر تجملات فیلمسازی کرده است و نه زبانش الکن از بیان آنچه میخواهد است. بلکه بسیار مدبرانه فقط و فقط آنچه را نیاز داشته در فیلم تزریق کرده است، نه بیشتر و نه کمتر.
میزانسنها در «قصههای مجید» بسیار لطیف و چشمنوازند. آن خانه زیبای مجید و بی بی و یک حوض که سرچشمه حیات است را در آغوش خود دارد و اتاقهایی که دور تا دور حوض به گرمی نشستهاند، بهخوبی، صفا و صمیمیت یک زندگی اصیل ایرانی را در اثر پیادهسازی کرده است. رختخوابها و علاءالدین و چراغنفتی و … هم که دیگر جای خود دارند.
در مجموع میخواهم بگویم شاید اگر یک فیلمساز دیگر در آن زمان میخواست فیلمی با این مضمون بسازد، سعی در تجدد و پیشرفتهسازی میزانسن ها میکرد و به این خانه و وسایل ساده و قدیمی حداقل تجملات یا تم مدرنتری میافزود تا رنگ و لعاب فیلمش را زیباتر کند؛ اما پوراحمد در کمال تدبیر این کار را نکرد و فیلمش را یکدست و یکپارچه از سادگی و صمیمیت یک زندگی ایرانی اصیل پر کرد.
بازی بازیگران فیلم نیز یکی از نقاط قوت و کمککننده به کلیت فیلم است. از بیبی و مجید گرفته که نابازیگرند، ولی بهغایت خوب بازی کردهاند تا بازیگران و اساتیدی همچون جهانبخش سلطانی و محمدعلی میاندار و جمشید صدری و … . حتی این روح لطیف ایرانی در دل بازی بازیگران نیز قابل مشاهده و چشمنواز است.
موسیقی فیلم اما بهعنوان مؤثرترین و به یادماندنیترین بخش از این فیلم مطرح است. استاد مرحوم ناصر چشم آذر ساخت موسیقی این فیلم را بر عهده داشت که حقیقتا یک شاهکار هنری را خلق کرده و تا به امروز موسیقی فیلم حتی مخاطب بیشتری نسبت به خود فیلم داشته است.
مجددا چشم آذر نیز در موسیقی فیلم کوشیده کاری کند که مخاطب به محض استماع این موسیقی به همان حال و هوای دهه شصت و هفتاد برود و به لطف موسیقی کنار زایندهرود قدم بزند و حتی بوی چمنهای کنار زاینده رود را استشمام کند.
درنهایت باید بگوییم «قصههای مجید» فیلمی پر محتواست که با موفقیت فراوان اسیر هیچگونه شعار یا بیرونزدگی مفاهیم نشده و کاملا مدبرانه تمامی مفاهیمی را که برای یک نوجوان و آیندهاش نیاز است بیان کرده است تا یک اثر فاخر هنری را تا جایی پدید بیاورد که سید مرتضی آوینی سید شهیدان اهل قلم، مقالهای تحت عنوان «دوستت دارم ایران» در مدح و تمجید این اثر هنری بنویسد و در پایان آن مقاله بگوید: «دوست دارم قصههای مجید را تنهای تنها تماشا کنم تا ناچار نشوم جلوی گریههایم را بگیرم.»
به راستی «قصههای مجید» همین قدر احساسات مخاطب را نوازش میکند و او را به اصل لطافت فطری و الهی خود باز میگرداند. هم آنجایی که بی بی را یک پیرزن سادهزیست اما با قلبی به وسعت دریا مشاهده میکنیم و هم آنجا که مجید را یک نوجوان سراسر شور و شعف و استعداد و البته کمی بازیگوش میبینیم.
«قصههای مجید» نمود اصالت و تمدن ایرانی و اسلامی در هنر سینما و تلویزیون است که امید داریم امروزه نیز در سینمای کودک و نوجوان باز هم به این اصالت رجوع شود و شاهکارهای جدیدی پدید آید.