به گزارش اصفهان زیبا؛ فیلم احمد به تهیهکنندگی حبیب والینژاد و کارگردانی امیرعباس ربیعی به حضور سردار شهید حاجاحمد کاظمی در اولینساعات زلزله بم میپردازد. فیلمنامه فیلم «احمد» را امیرعباس ربیعی و رضا محبینوری نوشتهاند و تینو صالحی، توماج دانش بهزادی، ساره رشیدی و مهیار شاپوری در این فیلم به ایفای نقش میپردازند.
ازآنجاییکه احمد کاظمی نقش محوری در آزادسازی خرمشهر و جبهههای جنگ داشت، پرداختن به موضوعی همچون کمکرسانی در زلزله بم که سالها بعد از جنگ رخ داد، موضوعی دورازذهن مخاطب و بکر و دستنخورده به نظر میرسد؛ آنهم درست وقتی که از این شهید مستندهایی تهیه شده و این موضوع در آنها کمرنگتر است.
تلخیهای زلزله بم، مشقتهای مردم و عدم مدیریت قبل از وقوع زلزله از موضوعهایی بود که در فیلم «احمد» به آن پرداخته شد. موقعیتهای دشوار زلزلهزدگان که بهخوبی به تصویر کشیده شده است، حس همذاتپنداری مخاطبان را برمیانگیزد؛ اما سایر مواردی که ذکر شد در حد شعارهای دمدستی و تکراری به گوش تماشاگر میخورد و او را از حالوهوای فیلم بیرون میآورد. شعارهایی که هرچند نسبت به فیلمهای قبلی ربیعی کمتر شده، همچنان مخاطبی را که برای دیدن فیلم، نه شنیدن بیانیه و سخنرانی آمده بود، آزار میداد.
مهمترین مسئلهای که بعد از دیدن فیلم ذهن تماشاگر را درگیر میکند، نام فیلم است. او هنگامی که از سالن سینما بیرون میآید، از خود میپرسد، چرا اسم فیلم احمد بود؟ مگر نه اینکه وقتی نام شخصیتی روی فیلم است باید داستان حول محور او بچرخد و ما با وجوه مختلف آن روبهرو شویم؟ درحالیکه احمد در فیلم برعکس احمد در واقعیت، تنها ناظری است بر حوادثی که گریبانگیر مردم بم شده است و با دستوردادن به اینوآن تنها وقت میگذراند؛ درواقع صرفا بنا بر این است که از دریچه چشم او به حوادث بنگریم؛ بدون اینکه از احوالات درونی او باخبر باشیم و چالشی برای شخصیت پیامبرگونه او بهوجود آمده باشد؛ تنها قرار است مردم را نجات دهد؛ نه خانوادهای دارد که دلتنگ و نگران آنها شود و نه موقعیتی که نشان بدهد او دررابطهبا کاری که انجام میدهد، از سمت دیگری تحتفشار است.
همه اینها بهجای آنکه شخصیت را بالا ببرد، او را تنزل میدهد. هنگامی که تماشاگر درک نکند چگونه قهرمان از خود میگذرد، چرا باید او را بپذیرد و جانبداریاش را بکند؟ اما اگر بهجای خانهای تاریک، بدون حضور اهل خانه، با نشاندادن خانواده احمد در کنار یکدیگر او منزوی و تارک دنیا جلوه داده نمیشد، این مشکلات تا حدودی برطرف میشد.
از همه اینها که بگذریم، درنهایت مخاطب از خود میپرسد: احمدی که منفعل و ساکن است، چگونه برخی مسئولان را متهم به آسودگی کرده و آنها را بهخاطر دوربودن از میدان مذمت میکند؟! و اینجاست که شعارها بیش از تماشای فیلم او را میآزارد؛ سپس مخاطب از خود میپرسد: احمد کاظمی واقعی چه کسی است؟ شخصی بشاش، فعال، مدیر، دلسوز مردم، فردی که یکجا آرام و قرار ندارد و همواره برای حل مشکلات مردم، دغدغهمند، با برنامه و با تخصص جلو میرود؟ متأسفانه در فیلم، احمد کاظمی فردی خسته است که تنها گریستن از او برمیآید؛ هرچند گاهی با اطرافیان شوخی میکند، یا وسط معرکه گلی را که روی زمین افتاده است، در گلدان قرار میدهد؛ به امید آنکه شاید معنایی تمثیلی را در فیلم خود بگنجاند؛ اما هنوز هم با احمد واقعی فاصله زیادی دارد.
این مسائل فارغ از اینکه تا چه حد به لحاظ ظاهری «احمد» امیرعباس ربیعی به احمد کاظمی نزدیک است، دل تماشاگر را میسوزاند. مشکل فن بیان، میمیک و گریم که دیگر جای خود دارد. در یککلام باید گفت انتقادهایی که در خلال فیلم توماج دانشبهزادی در نقش یک پژوهشگر به احمد کاظمی وارد میکرد، بهشدت به شخصیت احمد امیرعباس ربیعی وارد است.
شخصیتپردازی سایرین نسبتا قابلقبول و موردرضایت است؛ مادر پرستاری که ساره رشیدی بهخوبی از پس ایفای نقش آن برآمده است، مردی که به سواد و تخصص خود مینازد؛ اما در آخر شخصیت او زیرورو میشود، پسر طلبهای که با دیدن مشکلات لحظهای به همه چیز تردید میکند، تا خلبانی که از جان خود میگذرد برایآنکه مردم کمتر سختی بکشند و حتی کودک بازیگوشی که دومرتبه در طول فیلم مخاطب را متأثر و میخکوب صندلیهای سینما میکند، همه بیشتر از احمد شخصیتپردازی شدهاند و به روند داستان و جذابیت فیلم کمک کردهاند؛ همچنین باید به بخش تاریخی و واقعیت اثر نیز اشاره کرد که هرچند مدتزمان طولانی برای پژوهش فیلم «احمد» اختصاص داشته است، ضعفهایی در محتوای فیلم دیده میشود که نمیتوان از آنها چشم پوشید.
هنگامی که احمد کاظمی میگوید: «مشکل من این است که باکری ندارم» ناخودآگاه ذهنمان بهسمت قاسم سلیمانی میرود؛ فرماندهای که چند ساعت بعد از زلزله بم در آنجا حضور و نقش کلیدی برای نجات مردم از زیر آوار و انتقال آنها به مکانهای امن داشت. بیتوجهی به این مسئله بزرگترین ضعف محتوایی در فیلمنامه «احمد» است و پرسشهای زیادی را برای مخاطبان ایجاد میکند.
درنهایت باید گفت، ربیعی در این فیلم نسبت به «ضد» و «لباسشخصی» کارگردان بهتری بوده است. امیدواریم در آینده این فیلمساز بهجای متوسلشدن به شعار، بهوسیله تصویر بتواند پیامش را به مخاطب برساند و مخاطبان بیشتری را با خود همراه کند. شهید احمد کاظمی برای همه ما عزیز است و بیان نقاط ضعف فیلم تنها به این دلیل است که فیلم را فقط به علت آنکه به شهدا پرداخته است، تشویق نکنیم؛ چراکه اگر این قهرمانان بهدرستی روایت نشوند، شبهههای زیادی برای نسلهای آینده بهوجود خواهند آورد.