شرط تداوم یک هنر، انتقال و آموزش اصولی آن به نسل های جدید است. خیلیها اصفهان را مهد خوشنویسی ایران میدانند؛ اما چیزی که اهمیت دارد، حفظ حیات این هنر ارزشمند است.
خبر ثبت «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی ایران» درشانزدهمین اجلاس میراث ناملموس یونسکو و در فهرست میراث جهانی را میتوان مهمترین خبر فرهنگی هفته اخیر دانست. این خبر بهظاهر خوب اما با واکنشهای متفاوت و عموما تأثربرانگیزی از سوی اهالی فرهنگ و هنر و خوشنویسان روبهرو شده است! علت را باید در اخباری دانست که همزمان با توجهبه این خبر نیازمند تأملاند.
قصههایش تمامی ندارد. جملهای میگویم؛ حتی کلمهای، سرریز خاطرهای میشود و زمان و مکان به طرزی غریب در محضرش بیمعنی. نقلها دارد که بگوید؛ از تجربه پذیرش اولین مسئولیتهای اجتماعی به یمن فعالیت در رسد پیشاهنگی تا کشف لذت انجام اولین کمک داوطلبانه در 14سالگی در زلزله گناباد و نخستین مسافرت مستقل عمرش. از آمدن «پابهپای زایندهرود» که اولبار هوایش در نوجوانی طوری افتاد توی سرش تا موتورسیکلت پدر را بردارد و تکوتنها بزند به دل جاده، فقط برای اینکه بفهمد گاوخونی کجاست؟ و اولین جرقههای دلسپردن به کتاب با الکساندر دوما و سهتفنگدارش تا پناهبردن به کتابخانه فرهنگ در ضلع جنوبغربی مدرسه چهارباغ در دهه 40 و زندگی در هوای صمد بهرنگی و علیاشرف درویشیان و بعدها چشیدن طعم کتابداری روستایی.
شما هم میتوانید با مراجعه به اینترنت و جستوجوی نام استاد نصرالله معینالکتاب، امیر خطه خط ایران و اصفهان، با حروفی که از زیردستان مرد خردمند هنرپیشه، نرمنرم مانند آب از زیر سنگ بیرون قلیدهاند، آشنا شوید. مردی که به سالیان بسیار، در کنج عزلت نشست و مشق عشق کرد، حروف رعنای زبان فارسی را و حالا، قریب به یازده سال است که دستانش استراحت مطلق اختیار کردهاند و حروف برنوشتهاش از میان نیها، کاغذها و خاکی که او را در پناه گرفته است مانند ساقههای پیچ امینالدوله به بالا برآمدهاند، تا به چهره خورشید بنگرند، یاد روزهای رفته را …