از ابتدای دهه محرم امسال سعی کردم در چند شماره چالشها و مسائلی که یک مادر برای حضور در هیئات و مجالس روضه اباعبدالله با آنها روبهرو میشود با زبان روایت مطرح کنم. آنچه در روایتها ذکر شد، تجربه منِ مادر بود و در این گزارش نیز جمعبندی مباحث قبلی بیان میشود.
حضور زنان پلیس با لباسهای نظامی تنگ، چسبان و کوتاه و بانوان عربستانی با پوشش نامتعارف در حج تمتع 1403 در مسجدالحرام و مسجدالنبی، نشان میدهد به لطف چشمانداز ۲۰۳۰، نگاه به حجاب اسلامی و اصیل در عربستان در حال افول است!
در این دنیا صحبت از آدمهایی است که اهداف متفاوتتری نسبت به بقیه دارند. این مدل انسانها در تلاشاند جهان بهتری برای امثال خود بسازند؛ هدفی که موجب سعادت خود و افراد دیگر است.
از ابتدای دهه اول محرم 1446 تاکنون، صفحه کانونهای روزنامه «اصفهان زیبا» فعالیت خود را معطوف به برنامههای سطح شهر در این دهه کرده است.
مادرم چارقد مشکی روی سر مادر جان را مرتب میکند و او را روی ویلچر مینشاند. امشب فرق دارد. غیر از خودم رساندن دو میهمان دیگر اباعبدالله به خیمه عزا نیز بر عهده من است.
عصر روز تاسوعا خیابان کمال و صف طولانی مردم برای گرفتن کلهپاچه نذری. این صف از بنبست کنار تکیه میرزا داوود تا خیابان کمال کشیده شده است.
«ای اهل حرم میر و علمدار نیامد/ سقای حسین (ع) سید و سالار نیامد» صدای مداح میپیچد در میدان امام علی (ع). صبح روز تاسوعا گوشه میدان که منتهی شده به خیابان هاتف، پارکینگ موتور میشود و مردم از لابهلای موتورها خودشان را میرسانند به عزاداری مرکزی اصفهان.
محرم آمد. با آمدنش قرار است دوباره عطر اسپند را استشمام کنیم. در روضههایی شرکت کنیم که نشاط را روزی حالمان کنند. بله درست است، محرم آمد.
داستان راهیان نور از 1376، آن زمان که عدهای از گروههای خودجوش مردمی راهی سرزمینهای نور شدند، آغاز میشود؛ یا شاید کمی عقبتر و از 31 شهریور 1359. شاید هم پیشتر از این، از بهمن 1357. اصلا ممکن است زمان آغازش این حوالی نباشد.