به گزارش اصفهان زیبا؛ مرگ گریزناپذیر است و کودکان نیز دیر یا زود با مفاهیمی چون بیماری و فقدان مواجه میشوند. بااینحال درک آنها از مرگ بسته به سن و سطح رشد شناختیشان متفاوت است. بنابراین لازم است والدین بدانند فرزندشان در هر برهه از زندگی خود چه برداشتی از پدیده مرگ دارد تا بتوانند به فراخور آن، حمایت کافی را از او داشته باشند.
نوزادان و نوپایان مرگ را نمیفهمند. اما میتوانند چیزهایی را که والدینشان تجربه میکنند، حس کنند؛ پس وقتی عزیزی را از دست میدهید، به روند عزاداری و کنشهای خود دقت کنید و تا جایی که ممکن است، برنامه روزمره فرزندتان را به هم نزنید.
در شرایط بحرانی، برنامه روزمره برای کودکان مثل یک نیروی محافظ عمل میکند. از فرزندتان دوری نکنید و با توجه فیزیکی بیشتر، حس اطمینان و امنیت را به او انتقال دهید.
کودکان در سنین پیش از دبستان، مرگ را چیزی موقتی میدانند و از آنجا که تفکرشان عینی است (چیزها را دقیقا همانطوری که به نظر میرسد، میبینند و از جملهها نیز برداشت تحتاللفظی دارند)، باید هنگام صحبت درباره مرگ با آنها از زبانی ساده و واضح استفاده کنید.
پس از عباراتی مثل «او به خواب رفته» یا «به جای دوری سفر کرده» استفاده نکنید. این جملهها برای فرزندتان غیرقابلدرک است و حتی ممکن است باعث ترس او از خوابیدن یا به سفر رفتن شود. در عوض به فرزندتان بگویید عزیزتان مرده و «این یعنی دیگر نمیتوانیم او را ببینیم».
کودکان در سنین دبستان کمکم مرگ را بهعنوان رخدادی غایی درک میکنند. وقتی میخواهید درباره مرگ عزیزی با فرزند دبستانیتان حرف بزنید، از توضیحهای صادقانه و ساده استفاده کنید. سپس از او بخواهید آنچه را فهمیده برایتان شرح دهد تا بتوانید برداشتهای غلط احتمالی را اصلاح کنید.
یادتان باشد که کودکان هنوز نمیتوانند احساسات خود را بهخوبی از طریق کلمات بیان کنند و به کمک بزرگترها نیاز دارند؛ پس تا میتوانید فرصتهایی را در اختیار فرزندتان بگذارید تا بتواند از احساساتش حرف بزند.
نکته دیگر اینکه کودکان دبستانی معمولا در درک علت مرگ مشکل دارند و ممکن است به خاطر آنچه رخ داده، احساس گناه کنند و خود را مقصر بدانند. پس به آنها اطمینانخاطر دهید که هیچیک از گفتهها یا اعمالشان باعث مرگ عزیزتان نشده و مسئولیتی متوجه آنها نیست.
نکته مهم دیگر اینکه، وقتی کودک شما از مرگ کسی آگاه میشود، ممکن است بلافاصله نگران سلامتی شما شود. این واکنش کاملا طبیعی است. چون فرزندتان شما را بهعنوان محافظ خود میبیند و نگران است که در صورت از دستدادنتان، تنها بماند و امنیتش به خطر بیفتد؛ پس ممکن است شما را با یک سؤال غیرمنتظره شوکه کند: «مامان، تو هم میمیری؟»
در چنین شرایطی آرامش خود را حفظ کنید و یادتان باشد بهترین کار این است که با فرزندتان مکالمهای صادقانه داشته باشید. اما جوابتان باید لطیف و مشفقانه باشد تا به او احساس امنیت و اطمینان خاطر بدهد.
اگر از قبل برای چنین پرسشی آماده نشدهاید، میتوانید با دادن چنین جوابی برای خود کمی زمان بخرید: «سؤال مهمی پرسیدی عزیزم. اجازه بده قبل از اینکه جوابتو بدم، کمی فکر کنم.»
سپس میتوانید به پرسش فرزندتان چنین پاسخی بدهید: «من میخوام سالهای خیلیخیلی زیادی زندگی کنم. غذای سالم میخورم، ورزش میکنم و خواب کافی دارم تا بهخوبی از بدنم مراقبت کنم. به حرفهای دکتر هم گوش میکنم.»
بااینحال، احتمالا فرزندتان دوباره از شما میپرسد: «باشه؛ ولی آیا میمیری؟» به او چنین پاسخی بدهید: «یه روزی من هم میمیرم؛ ولی اون موقع تو خیلی بزرگتر شدی و آمادهای و دیگه تنها نمیمونی. فکر کنم این مدت خیلی به این مسئله فکر کردی. اگه سؤال دیگهای هم داری، میتونی بپرسی.»
بهاینترتیب میتوانید ضمن صادقبودن، به ترس و نگرانی فرزندتان پاسخ مناسب دهید و به او کمک کنید تا احساس آرامش و امنیت کند.
منبع: psychologytoday / healthychildren