اصفهان شهری سرزنده و پرجنبوجوش با میراثهای تمدنی و تاریخی بیبدیل و دنیایی از کاشیهای فیروزهای است.
تلفیق جاذبههای طبیعی و تاریخی و هنر به همراه رودخانه دیدنی آن، همگی دستبهدستهم داده تا فارسزبانان اصفهان را نصف جهان بخوانند؛ شهری که از قدیمالایام در علم و هنر و صنعت سرآمد بوده و استادپرور.
اصفهان همواره در تاریخ این سرزمین کهن دارای جایگاه ویژه و ممتاز بوده؛ اما بیش از همه در سه حکومت سلجوقی، آلبویه و صفوی بهدلیل پایتختی ایران و همچنین موقعیت جغرافیایی رونق بیشتری یافته است.
سطر بالا گرچه معرف این شهر کمنظیر در همه مکتوبات و رسانههای دیداری و شنیداری ملی و غیرملی است و در پس تصورات ذهنی ما همان اصفهانی که میشناسیم را تداعی میکند؛ اما از آن روی سکه نیز نباید غافل شد.
اصفهان لایههای زیستی دیگری نیز دارد که همواره در پس تعاریف تاریخی و تمدنی رخ پنهان نموده است.
مزیتهای مطرحشده و شاید صدها مزایای مطرحنشده دیگر که به سبب جامعیت سیاسی، علمی و اقتصادی نصیب این شهر شده را باید در کنار برخی آسیبهای وارده نیز بررسی کرد.
سیل مهاجران بیبازگشت را میتوان یکی از شاخصترین مشکلات این شهر در دورانهای مختلف عنوان کرد.
برای شناخت بهتر علل و ریشههای افزایش مهاجرت به کلانشهر تاریخی اصفهان در دوران معاصر، باید دلایل آن را در سه دوره زمانی جستوجو کرد.
موج اول مهاجرت به اصفهان در دوران قبل از انقلاب و به دلیل ساخت برخی مراکز صنعتی و نظامی از جمله کارخانه ذوب آهن شدت گرفته و به همین دلیل سنگ بنای برخی شهرکهای اقماری در اطراف شهر اصفهان نیز به جهت سکونت کارگران و یا نیروهای متخصص مورد نیاز گذاشته شد.
موج دوم پس از شروع انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی آغاز شد و نهتنها مطالعات علمی برای امکانات و ظرفیتهای مهاجرتپذیری شهر صورت نگرفت تا این روند افزایشی کنترل و محدود شود، بلکه با ایجاد و توسعه برخی صنایع بزرگ شدت بیشتری نیز یافته و علاوه بر مهاجرانی که به قصد کار و یا درآمد بیشتر به اصفهان وارد میشدند، خانوادههایی هم که به دلیل جنگ از مناطق جنوبی ایران به این شهر آمده بودند، غالبا برای همیشه ساکن این شهر ماندند.
حاصل این پدیده برای اصفهان رشد قارچگونه شهرکهای گوناگون در مقیاسهای مختلف دراطراف شد؛ تاجاییکه اگر امروز در نقشه بنگریم، شهر اصفهان را از هر سو محصور در میان شهرکهای کوچک و بزرگی خواهیم یافت که خود هر کدام دارای معضلات و آسیبهای گوناگوناند.
موج سوم مهاجرت که با ظهور و گسترش پدیده شوم حاشیهنشینی برای اصفهان همراه شد، پس از پایان جنگ و آغاز دوران سازندگی و تورمهای ناشی از تکانههای اقتصادی آن دوران رقم خورد.
در این سالها اجتماع شهری به آرامی با طبقهای از شهروندان روبهرو میشد که به دلیل شرایط بد اقتصادی کشور، بضاعت سکونت در محلههای رسمی را نداشته و به ناچار سر از مناطق حاشیه شهر در آورده تا شاید اندکی از هزینههای خانوار خود را بکاهد.
از سوی دیگر ادامه روند مهاجرت روستا به شهر نیز با قوت ادامه داشت؛ تا جایی که برخی از محلههای حاشیه شهر به صورت یکدست در اختیار یک یا چند قوم خاص از مهاجران سایر استانها قرار گرفت.
طبق بررسیهای علمی و میدانی، مابین میزان ورود مهاجران سایر نقاط و حتی سایر کشورها به شهر اصفهان و میزان زمینه سازی ظهور آسیبهای فرهنگی و اجتماعی رابطه مستقیمی وجود دارد.
برای فهم بهتر این موضوع باید تأثیر مهاجرت بر فرهنگ و اجتماع یک شهر را مورد بررسی قرار داد.
مهاجرت بهعنوان یک پدیده اجتماعی دارای تأثیر و نفوذ قابلملاحظهای در ابعاد فرهنگی و زوایای اجتماعی شخص یا محیط پیرامونی یک فرد است.
شخص مهاجر با تلاشی که برای شناخت محیط جدید انجام میدهد، ممکن است در مقابل عکسالعمل های متفاوتی نیز از خود بروز دهد.
افرادی که مهاجرت میکنند، از یک سو سعی دارند فرهنگ پیشین خود را فراموش و بهنحوی از آن جدا شده و از سوی دیگر در تطبیق یا حداقل همنوایی خود با هنجارها و موازین فرهنگی جدید کوشش کنند.
به همین علت و با توجه به اینکه فرهنگ پیشین در مقابل فرهنگ جدید مقاومت دارد به سادگی تسلیم نمیشود؛ لذا جریان پیچیده و کندی به وجود میآید که ممکن است فرد مهاجر تا آخرین لحظه حیات به صورت نادخودآگاه، اجتماع پیرامونی خود را به درست یا غلط تحتتأثیر قرار دهد.
شهر تاریخی اصفهان نیز از آثار و تبعات مخرب مهاجرت، ازجمله تأثیرپذیری فرهنگی و اجتماعی مستثنا نبوده و امروز شهری که به سبب جاذبههای بی نظیر در لیست هر گردشگر داخلی و خارجی رتبه اول را به خود اختصاص داده، اصفهان دیگری نیز در لایههای پنهان خود دارد که به جرئت میتوان گفت این اصفهان را خیلی از ما نمیشناسیم.
شهری با بیش از سیصد هزار حاشیهنشین اغلب مهاجر و مناطقی به اصطلاح کمبرخوردار با کلکسیونی از آسیبهای اجتماعی که ابدا زیبنده این شهر تاریخی نیست.
از جمله ناهنجاریهای اجتماعی علیالخصوص در سکونتگاههای غیررسمی شهر میتوان به گسترش باراندازهای فروش و استعمال مواد مخدر، نرخ زیاد بیکاری، سرقت، نزاع، کارتنخوابی، کودکان کار، زنان خیابانگرد، تولد نوزادان بدون هویت و سایر بزههای اجتماعی که بهتدریج در حال رشد بوده اشاره کرد و متأسفانه در سایه غفلت متولیان امر میتواند در آیندهای نهچندان دور جایگاه این شهر تمدنساز را در سطح ملی و بینالمللی دچار تنزل کند.
بهنظر میرسد در حال حاضر همت مدیران شهری و استانی باید بر این دو اصل اساسی استوار باشد که اولا اولویت عمرانی استان از تأسیس و یا توسعه شهرکهای اقماری به سمت نوسازی بافتهای فرسوده موجود تغییر داده شود و ثانیا اقدامات مؤثر فرهنگی و رسانهای در سطح استانی و ملی به جهت القای ذهنی در عموم برای تکمیل ظرفیت مهاجرتپذیری شهر اصفهان صورت گیرد.