«ما» یعنی همین انسانهای معمولی که از صبح تا شب چشممان به کانالهای خبری و خبرگزاریها دوخته شده است تا ببینیم مدیران و مسئولانی که افسار زندگیمان را در دست دارند، دوباره چه خوابی برایمان دیدهاند یا اینکه چوب بیتدبیریهایشان چگونه قرار است تنمان را بنوازد. اما هرچه در سرمان دودوتا چهارتا میکنیم، نهتنها پاسخی درخور برای این پرسش پیدا نمیکنیم که اصلا این همه بیتدبیری و بیبرنامگی از سوی مدیرانی که مسئولیت مدیریت و کنترل بحران را دارند، ولی این روزها خودشان به بحران تبدیل شدهاند، در مخیلهمان نمیگنجد و نمیتوانیم باور کنیم!
اصلا مگر میشود برای مدیریت بحرانی که از مدتها پیش هم قابل پیشبینی بود و سازمانهای متولی دربارهاش بارها اخطار داده بودند، دست روی دست گذاشت و در لحظههای آخر به فکر چاره بود؟
این سناریوی تکراری را دیگر همه از بر شدهایم؛ نزدیک بحران که میشود و دستها در حنا قرار میگیرد، جمعی دور هم جمع میشوند یا به قول خودشان کارگروه تشکیل میدهند تا برای بحران بهوجودآمده یا پیش رو فکری بکنند و چارهای بیندیشند، چارهای که معمولا هم چندین و چند ساعت طول میکشد و دست آخر، آن زمان که دیگر مردم جان به لب شدهاند و در بلاتکلیفی کامل بهسر میبرند نتیجه به تعطیلی مدارس و مراکز آموزشی یا دستگاههای اجرایی و ادارات منجر میشود.
مصداق این بیمدیریتی را هم شنبهشب چه در اصفهان و چه در تهران به خوبی مشاهده کردیم؛ آنجا که خبر تعطیلی مدارس و آموزشگاهها و ادارات اصفهان، بارها و بارها در کانالها و گروههای تلگرامی دست به دست و هر بار هم تکذیب شد؛ تا اینکه بالاخره خبر رسمی در اخبار ساعت 20 شبکه اصفهان اعلام شد و اصفهانیها تکلیف خودشان را دانستند.
اوضاع اما فقط به اینجا ختم نشد؛ بلکه شرایط اطلاعرسانی در رابطه با وضعیت تعطیلی مراکز مختلف در تهران بهمراتب بدتر از اصفهان صورت گرفت؛ چراکه علاوه بر تأیید و تکذیبهای مختلف ابتدا اعلام شد که یکسوم کارمندان تهرانی باید روز یکشنبه با لباسهای گرم در محل کار خود حاضر شوند.
تصمیمی که خیلی زود با واکنش طنز و همچنین انتقاد تند کاربران فضای مجازی روبهرو شد؛ پس از انتشار این خبر، اما دوباره در کسری از ثانیه نظر مسئولان برگشت و بالاخره تصمیمی مبنی بر تعطیلی کامل ادارات گرفتند.
این تنها شمهای از اطلاعرسانی نادرست و عجولانه در موقعیتهای بحرانی است که البته بیسابقه هم نیست و در زمانهای مختلف، بارها مشابه آن را تجربه کردهایم.
این گونه بیتدبیریها در حالی رخ میدهد که ازقضا در همین دستگاههای عریض و طویل، افراد بسیاری منصوب شدهاند و مبالغ چشمگیری را دریافت میکنند تا به اطلاعرسانی درست و بهموقع بپردازند؛ همانهایی که حداقل تجربه یک ماه گذشته نشان داد، خیلیهایشان از مدیریت بحران و شیوه اطلاعرسانی در رابطه با آن هیچ نمیدانند و تلاشی هم برای بهبود اوضاع نمیکنند.
همین هم میشود که در چنین مواقعی شاهد جولان فیکنیوزها و سوءاستفاده کانالها و شبکههای مختلف هستیم. در این میان، برخی از رسانههای رسمی هم خیلی زود تحتالشعاع آن قرار میگیرند.
اخبار جعلی که باعث سردرگمی و بلاتکلیفی شهروندان میشود و برنامههای آنها را در یک چشمبههمزدن به هم میریزد و به دلیل تعطیلیهای گسترده کرکره شهر پایین میآید و کارها روی هم انباشته میشود.
تعطیلیها اما در حالی بهصورت پیدرپی اعمال میشوند که کرونا هم پیش از این باعث تعطیلی بسیاری از کسبوکارها شده بود و صاحبان آنها ضرر و زیانهای هنگفتی را در این دوسالونیم متحمل شدند؛ خسارتهایی که تعطیلیهای دوباره در فصل سرد آنها را افزایش میدهد و امان نفسکشیدن به آنها نمیدهد.
از سوی دیگر، با ملزم کردن ادارات به تعطیلی، برخی از شرکتها و دفاتر خصوصی هم هستند که به دلیل جلوگیری از ضرروزیان زیر بار نمیروند و در روزهای تعطیل هم فعالیت خود را ادامه میدهند، فعالیتی که منجر به اخطارگرفتن و قطع گاز میشود و صدالبته که دودش در چشم کارگران و کارمندان بخت برگشتهای میرود که با اجبار باید در محوطه سرد مشغول به کار شوند.
این داستان، اما تنها به اینجا ختم نمیشود؛ بلکه مدارس هم در وضعیت نامطلوبی قرار گرفتهاند و دانشآموزان و معلمان تکلیف خود را نمیدانند؛ چراکه در دو سال گذشته کرونا مدارس را تعطیل و دانشآموزان را باافت تحصیلی مواجه کرد و حالا با شروع فصل سرد، آلودگی هوا یا سرما و یخبندان و لزوم صرفهجویی در مصرف گاز مدارس دوباره تعطیل شده یا کلاسها بهصورت آنلاین برگزار شدند.
برگزاری کلاسهای غیرحضوری البته با وضعیت فیلترینگ و سرعت لاکپشتی اینترنت بیشتر شبیه به شوخی است و معمولا یا برگزار نمیشود یا اینکه نصفهنیمه به پایان میرسد و معلمان ترجیح میدهند عطای برگزارنشدنش را به لقایش ببخشند!
همه اینها نشاندهنده بیتدبیری و بیدرایتی است که «ما» مردم معمولی باید تاوان آن را پس بدهیم و چوبش را بخوریم.
یک بار به خاطر هوای آلوده هزارویک مرض به جانمان بریزد و بار دیگر هم سرما و یخبندان را تاب بیاوریم و دم نزنیم؛ چرا که قاعده معمولا این است که ما بسوزیم و بسازیم و سختیها را به جان بخریم و تن و بدنمان بلرزد تا ببینیم دوباره مدیران بحرانزده که اتفاقا خیلیهایشان خودشان عامل تشدید بحران و زایش بحرانهای جدید هستند، مشغول دیدن چه خوابی برایمان هستند.
این مدیران هنوز هم بعد از چندین و چند سال قاعده اطلاعرسانی صحیح و درست را یاد نگرفتهاند و روز به روز مردم را به خود بیاعتمادتر میکنند.
در این میان، آیا میشود از آنها انتظار مدیریت بحران و کنترل آن را داشت؟ اگر مدیران بر همین منوال بخواهند در بحران ها، بدون رعایت قواعد اطلاع رسانی بحران مضاعف بسازند ، خیر! شاید البته راهکار دیگری هم به کارمان بیاید و آن، اینکه در کنار صرفهجویی در مصرف گاز باید دوباره دست به آسمان شویم و دعا کنیم که بیش از این اسیر سرمای سخت نشویم.
همانطور که سالهاست دست به آسمان شدهایم تا باد و باران معضل آلودگیمان را حل کند و ما را از این وضعیت نجات دهد. شاید بتوانیم از سرما و آلودگی هوا جام سالم به در ببریم، اما بعید است که از تصمیمهای خلقالساعه و ناگهانی مدیران بحرانزده در امان باشیم!