به گزارش اصفهان زیبا؛ از یک ماه پیش شروع شـده بــود. گاهی در نشست شورای مدرسه کسی چیز جدیدی به ذهنش میرسید و دوباره بحث شروع میشد؛ حالا که ماه بهمن آمده و بازارش داغتر هم شده.
با این همه هیچ وقت آنچه دنبالش بودیم را پیدا نمیکردیم. هر چه جلو میرویم بیشتر تعجب میکنم که چرا بعد از این همه سال که از انقلاب اسلامی گذشته، هنوز برنامهای که بتواند دهه فجر ما را در شأن چنان انقلابی تدارک ببیند، پیدا نمیکنم. بود؛ اما آنچه میخواستم نبود. آذینبندی راهروها و کلاسها، لیگ فوتبال، سرود و مسابقه سرود بین پایهها، مراسم جشن در سالن اجتماعات مدرسه، همه و همه که به حرکت دستهجمعی برای حضور در راهپیمایی 22 بهمن ختم میشود بد نیست؛ اما لااقل برای نسل امروز دانشآموزان کم است. این را هر کسی که با این بچهها دمخور باشد، به راحتی درک میکند.
بگذریم که مدارس «تحولخواه» که از اسمش پیداست، در این زمینه هم به دنبال تحول هستند و اگرچه راهبری مدرسه با کادر آن است؛ اما (همانگونه که در یادداشت قبلی درباره نوآوری نوشتیم) تحول در این راهبری باید با محوریت دانشآموز، ویژگیها و درخواستهای او باشد؛ مثل کلاسی که با طرح درس معلم پیش میرود؛ اما طرح درسی که با محوریت دانشآموز طراحی شده است.
حال پرسش اصلی این است که اگر یک سوی نظرگاه ما رخدادی به عظمت انقلاب اسلامی ایران باشد و سوی دیگر آن یک نوجوان محصل، آیا تکرار هرساله برنامههای دهه فجر به معنای تعمیق پایههای انقلاب اسلامی در ذهنیت و شخصیت اوست یا به معنای دفع او؟ آیا میتوان صرفا با تغییر متن سرود از دبستان به دبیرستان، مشکل را حل کرد؟ جالبتر آنکه پس از پایان تحصیلات متوسطه، حتی در دوره سربازی هم باز یک سرود جدید جلوی شما میگذارند که بفرما انقلابی شو!
اول از همه باید در دو زمینه رویکردی به توافق برسیم:
ما خادم انقلابیم یا انقلاب به ما خدمت کرده؟ برخی از مدارس روی دستاوردهای انقلاب تمرکز میکنند که نوع دوم است و برخی دیگر روی ولایتپذیری و سربازی انقلاب. به نظر میرسد میتوان از خدمات متقابل مردم و انقلاب سخن بگوییم و دلیلی ندارد فقط یک روی این برگ زرین را ببینیم.
بحث از انقلاب، نام جمهوری اسلامی را هم به میان میآورد. حال باید روی مثبت این چند دهه از تاریخ ایران را برای دانشآموزان مطرح کنیم یا انتقادها را هم؟ اینجا نیز بنا به رویکرد «واقعگرایانه» که رهبر انقلاب مطرح کردند، بهتر است هر دو روی این پدیده را از محورهای دهه فجر بدانیم.
این از رویکرد. حالا برنامه ما چیست؟ پیشنهاد من سه بخش دارد:
1- بلندمدت: نوجوان بیش از هر چیز بهدنبال الگوهای هویتی میگردد. مدیر و معلم راهنما و معاون مدرسه و … در این دهه از انقلاب میگویند؛ اما آیا خودشان الگوی مناسبی در بهرهمندی از دستاوردهای انقلاب در کنار خدمت فعالانه در عرصه فرهنگی و اجتماعی برای انقلاب هستند؟ آنقدر مطالعه کردهاند که در مبانی و ارزشهای انقلابی توان پاسخدهی به دو شبهه ساده را داشته باشند؟ آنقدر شجاعت دارند که بهرغم طعنهها و (به قول امروزیها) تیکهها، باز هم سر کلاسها سخنان امام و رهبر انقلاب را به میان بیاورند؟ در غیر این صورت به بچهها حق بدهیم که احساس کنند فقط برای راضیکردن اداره و بازرس است که چند سخنرانی و رویداد صوری در مدرسه برگزار میشود و اثری از انقلابیگری در زندگی واقعی کادر مدرسه نیست.
2- میانمدت: «دین» ی که معلم درس پیامهای آسمان برای دانشآموزان ما ارائه میکند، تا چه حد اجتماعی و سیاسی است؟ اصلا همانقدر که مسئولیت اجتماعی در درس مطالعات اجتماعی بحث میشود، در درس دینی هم بحث میشود؟ راحتتر بگویم: خدای کلاس دینی ما همانقدر که منتظر نمازهای واجب ما و نماز شب شماست، منتظر تجمع جلوی یک ارگان مردمی یا حکومتی برای یک هدف جمعی است؟
3- کوتاهمدت: حالا میرسیم به برنامههای دهه فجر. در واقع آنچه ابتدای نوشته آمد که برنامههای این دهه در مدرسهها من را راضی نمیکند، به این دلیل بود که انتظار داریم فقط همین چند رویداد که به معاون پرورشی واسپاری میشود، بچهها را انقلابی کند! اما اگر دقیقتر نگاه کنیم، اصولا هیچ کار عمیقی در کوتاهمدت (یعنی یک دهه) شدنی نیست و باید با اتفاقات خوب در میانمدت و بلندمدت همراه شود. خب یعنی پس هیچ کار خاصی در دهه فجر انجام ندهیم؟ چرا؛ اما به روز. امسال با خبرسازشدن هوش مصنوعی، دیگر بیخبرترین مدیران و معاونان هم فهمیدهاند که اگر دهه فجر آنها منحصر در چند جشن و سرود و یک راهپیمایی ساده باشد، حسابی از قافله جا ماندهاند. من و شما کجای قافله هستیم؟