به گزارش اصفهان زیبا؛ حاشیهنشینی با افزایش فاصله طبقاتی و معنانداشتن مفهوم عدالت در بازتوزیع ثروت بهاضافه اهتمام نورزیدن به جمعیت روستایی کشور منجر به بروز این پدیده اجتماعی و اقتصادی شوم در کشور شده است.
پدیده حاشیهنشینی در کوتاهمدت بهوجود نیامده است که بتوان در کوتاهمدت آن را ساماندهی کرد. مسئله حاشیهنشینی از دهه 1340 و بیش از نیمقرن به شکل جدی در کشور وجود داشته و دامنه آن امروزه حتی شهرهای کوچکمقیاس را نیز در بر گرفته است؛ بنابراین با بحرانی بیسابقه روبهرو هستیم؛ اصفهان هم به دلایل مختلف از حاشیهنشینی بینصیب بوده است و مناطق مختلفی از شهر در لایههای مختلفی از حاشیه فرورفتهاند که مدیریت شهری تلاش کرده است با اقداماتی باعث خروج آنها از حاشیهنشینی شود.
مسئله حاشیهنشینی در کشور حتی در بلندمدت نیز حل نخواهد شد؛ بلکه تنها میتوان به ساماندهی و ارتقای وضعیت موجود اکتفا کرد. برای حل مسئله حاشیهنشینی با هر نوع برنامه و هر بازه زمانی باید ادعا کرد که درنهایت شرایط زیست شهروندان دهکهای پایین درآمدی و اقشار ضعیف ساکن در این مناطق اندکی میتواند بهبود یابد؛ اما حل نخواهد شد.
«زمانی میتوان مسئله حاشیهنشینی را در کشور از بین برد که برنامهها و سیاستگذاریها معطوف به علتهای حاشیهنشینی باشد؛ نه متکی به مکانهای حاشیهنشین.»
بسیج منابع و امکانات؛ راه خروج از حاشیه
بهمنظور ارتقای وضعیت کنونی و ساماندهی زیست حاشیهنشینان در کوتاهمدت میبایست با بسیج منابع جمعی و بهرهگیری از سرمایهها و ظرفیتهای اجتماعات محلی بهعنوان ابتداییترین اهرمهای ساماندهی، در کنار نقش تسهیلگری دولت گام نهایی را برداشت که ازجمله آن میتوان به رسمیت شناخته شدن حاشیهنشینان از طریق امنیت تصرف، اختصاص کمکهای مالی بر پایه سیستم احراز صلاحیت نیاز پایه و نه سازوکار ویژه و دور از دسترس بانکها و همچنین ایجاد دفاتر دولتی در محلههای حاشیهنشین برای بهرهگیری از سرمایههای محلی در کنار نقش حمایتی دولت اشاره کرد.
زیرساختهای لازم زندگی متناسب شهری در مناطق حاشیهنشین
در شناخت زیرساختها ابتدا باید ماهیت آن را یادآوری کرد. اگر زیرساختها را بهعنوان شبکهای مستقل تصور کرد که در تحقق زیست شرافتمندانه و شکلدهی به اقتصاد مدرن نقش بیبدیلی ایفا میکند، باید بیان کرد که اصلیترین بازندگان وجودنداشتن زیرساختها، خود شهروندان ساکن در نواحی حاشیهنشین هستند.
زیرساختهایی که شامل تجهیزات و تأسیسات شهری در دو بخش روبنایی و زیربنایی میشوند، از عمدهترین عناصری بهشمار میروند که سازمان فضایی مناطق حاشیهنشین را تحتتأثیر قرار داده است. نگاه مدیریت شهری غالبا معطوف به زیرساختهای زیربنایی نظیر شبکه فاضلاب، آبرسانی و تأمین برق بوده است؛ درحالیکه در آرمانیترین حالت ممکن میبایست از زیربناهایی همچون شبکه جمعآوری و تفکیک پسماند، شبکه حفاظت از محیطزیست، شبکه ارتباطات و موارد اینچنینی نام برد؛ همچنین بخشی از زیرساختها روبنایی محسوب میشوند که غالبا توأمان با نقش خدماتی است؛ همچون مراکز فرهنگی، آموزشی، بهداشتی و حتی تولیدی و صنعتی که نیاز مناطق حاشیهنشین تلقی میشوند.
نقش کمبود زیرساختهای روبنایی در گسترش حاشیه شهرها
ضعف زیرساختهای روبنایی در درازمدت مشهودتر است؛ تا جایی که در برخی از محلهها هیچ خدمات دولتی ارائه نمیشود و حتی فاقد یک مسجد و مرکز فرهنگی هستند. ضعف خدمات روبنایی در نسل دوم حاشیهنشینان تأثیرات خود را ماندگار میسازد و خیل عظیمی از افراد فاقد سواد و بدون شغل را پرورش میدهد. طبیعتا مداخله در این وضعیت بر عهده نهادهای دولتی و متولی توسعه است که هرکدام میبایست سهم خود را ایفا کنند. هرکدام از وزارتخانهها در تأمین بخشی از زیرساختها دارای شرح خدمات و وظایف نهادی هستند که میبایست جهتگیری برنامهها را به سمت گروهها و فضاهای هدف، یعنی بازماندگان از زیست شهری معطوف کنند.
از زیرساختهای زیربنایی نمیتوان چشمپوشی کرد. درحقیقت میتوان با بسیج منابع جمعی و حمایت دستگاههای ذیربط نیازسنجی مناطق حاشیهنشین را به ترتیب اولویت مشخص کرده و شرایط ورود نهادهای دولتی را مهیا کرد؛ اما به هر جهت درزمینه ارتقای زیرساختها بازیگر اصلی نهادهای دولتی هستند؛ زیرا علاوه بر تجهیز مالی، نیازمند حمایتهای قانونی و فعالیتهای مهندسی است که جوامع هدف نمیتوانند صرفا با مشارکت یکدیگر این مهم را تحقق بخشند و تنها ارگانهای دولتی میتوانند با مداخله در وضعیت کنونی آن را ارتقا دهند.