به گزارش اصفهان زیبا؛ هربازار و بازارچه قواعدی دارد؛اصولی که اهالیاش باید از آن مطلع باشند و با آگاهی کامل وارد آن شوند. بازارچههای مدارس شاید مقیاس و معیارهای یک بازار واقعی را نداشته باشند، اما نیاز به چهارچوبهایی دارند تا دانشآموزان بتوانند بهمرور خود را به بازار واقعی نزدیک کنند. دراینباره به گفتوگو پرداختیم با مریم حسینی، مدیر مؤسسه تربیتیاقتصادی مفتاح، مدرس و نویسنده بیش از 15 جلد کتاب در حوزه تربیت اقتصادی.
آیا بازارچههایی که در مدارس برگزار میشود، میتواند تأثیر ویژهای بر دانشآموزان داشته باشد؟
یکی از بسترهای مهم برای آموزش مفاهیم مالی، بستر بازارچه است؛ اما برای بهرهگیری بهتر از بازارچه لازم است بچهها قبل از اقدام به فعالیت در بازارچه مفاهیم مربوط به بازارچه، اصول، بایدها و نبایدها را آموخته باشند؛ در واقع بازارچه یک بستر برای تجربه و آموزش عملی مفاهیم مالی و اقتصادی است.
مدیریت مالی، کارگروهی، خریدوفروش، قواعد قیمتگذاری، قواعد کسبوکار، اخلاق کسبوکار و مهارتهای مذاکره، حتی فرایندهای تولید و ایده پردازی تا اجرا همه مفاهیمی هستند که بچهها با حضور در بازارچه میتوانند تجربه کنند؛ اما بازارچه نیز همانند همه مفاهیم این حوزه رده سنی مشخصی دارد و متناسب با هر سن باید چهارچوبها و قاعدههایی در نظر گرفته شود. صرف اینکه بازارچه برگزار شود، نمیتواند مطالب مفیدی به بچهها منتقل کند؛ چهبسا ممکن است بچهها بدون آموختن پیشنیازها با حضور در بازارچه مشکلات و معضلهایی را برای خودو خانوادههایشان ایجاد کنند.
تأثیرات این بازارچهها در سنین مختلف به چه صورت است؟
تجربه بازارچه بهتر است از سن 9 تا 10 سال آغاز شود؛ به شرط آنکه با مفاهیم اولیه آن آشنا شده باشند. در این صورت بهترین نوع آن، بازارچهای است که بچهها تولیداتشان را ارائه دهند. این تولیدات میتواند بهصورت فیزیکی و ارائه خدمت در بازارچه باشد؛ همچنین بچهها باید بتوانند محصول یا خدمتشان را قیمتگذاری کنند. هرچه سن بچهها بالاتر میرود، باید مهارتهای بازارچه جدیتر گرفته شود و موضوعهایی که مورد اهمیت قرار میگیرد، به جامعه نزدیکتر باشد.
این نزدیکی به جامعه در دوره دوم دبیرستان میتواند قالب کاملا مشابه بازار روز داشته باشد،بازاری با همه اصول بازارهای واقعی. مطمئنا این مسئله برای بچههای کوچکتر نیازمند رعایت یکسری چهارچوبهاست. درواقع برای بچههای دبستانی باید بازار را از یک بازار رقابتی خارج و یک بازار مصنوعی برایشان ایجاد کنیم. در این سن باید به فرایندهای تولید، قیمتگذاری و ارزشگذاری و مهارتهای فروش بهصورت ساده پرداخته شود و لازم نیست درگیر دغدغههای نیاز بازار شوند؛ حتی در این گروه سنی توصیه میکنیم خانواده از محصولات بچهها بخرند. در این سن کیفیت محصول تولیدی اهمیت دارد؛ اما نمیتوان انتظار داشت چیزی تولید کنند که نیاز بازار باشد یا درگیر بازار رقابتی، نوسانهای بازار و سیاستهای مؤثر بر بازار شوند.
بچههای دبستانی باید بتوانند مهارت تولید و فروش را کسب و تجربه کرده و قدرت کلام برای توضیح و ارائه مناسب محصول خود را تقویت کنند. برای تقویت قدرت کلام توصیه ما این است که خریداران ابتدا به توضیحات دانشآموز توجه کنند؛ سپس درصورت تمایل خرید کنند. دانشآموز باید بتواند درباره مواد و چگونگی تولید، اصولی که در تولید رعایت کرده و نیازی که محصول از خریدار برطرف میکند، صحبت کند. در دبستان (دوره دوم) همین مفاهیم باید به بچهها آموزش داده شود؛ البته با چاشنی بیشتر. در این سن انتظار از بچهها بیشتر میشود؛ به همین ترتیب هرچه بچهها به دبیرستان (دوره دوم) نزدیکتر میشوند، باید آموزشها و انتظارها به بازار واقعی نزدیکتر شود؛ مثلا به این دانشآموزان توصیه میکنیم در یک فروشگاه و در کنار یک فروشنده واقعی تجربه کسب کنند.
در آموزشهای اقتصادی اخلاق و قواعد کسبوکار چه اهمیتی دارد؟
اخلاق کسبوکار از همان ابتدا باید به بچهها آموزش داده شود؛ اینکه در قیمتگذاری، به هر قیمتی نفروشند. بچهها باید بدانند محصولشان را نباید به مشتری تحمیل کنند. بچهها باید متوجه کیفیت محصولشان باشند و محصول بیکیفیت ارائه نکنند؛ همچنین عیب محصولشان را بدانند و آن را به مشتری بگویند.
در دبستان (دوره دوم) باید تخمین سود به بچهها آموزش داده شود. توصیه میکنیم در این سن بهصورت گروهی کسبوکار راه بیندازند؛ چراکه چالشهای کسبوکار و فروش گروهی آموزنده است؛ اینکه هرکدامشان در گروه چه فعالیتی داشته باشند و کارشان متناسب با روحیاتشان باشد؛مثلاً چه کسی بازاریاب یا چه کسی فروشنده باشد؛ انتخاب این مسئولیتها برای بچهها جذاب و آموزنده است؛همچنین چگونگی تقسیم سود و مفاهیمی ازایندست تجربه خوبی برای دانشآموزان دبستان دوره دوم است که بهخوبی از پس آن برمیآیند.
چه چیزی میتواند تأثیر بازارچههای مدارس را بیشتر کند؟
آنچه در بحث بازارچه مدارس اهمیت دارد، ویژگیهای بستری است که مدرسه ایجاد میکند. بازارچه باید هدف مشخص داشته باشد؛ مثلا باید از ابتدا مشخص کنیم هدف بازارچه سودرسانی به بچههایی است که تولیدکننده هستند یا هدف بازارچه خیریه بوده و قرار است به نیازمندی کمک شود یا صرفا آموزش بوده و قرار است بچهها در بازارچه مهارت کسب کنند.
اگر هدف بازارچه خیریه باشد، باید از دانشآموزان خواسته شود درصورت تمایل درصدی از سودشان را به آن کار خیر اختصاص دهند. این مشارکت نباید اجباری باشد. درآمدی که دانشآموز در بازارچه با تلاش خود و به خاطر محصول تولیدی خودش کسب کرده است، ذوق بسیاری ایجاد میکند؛ اگر در اینجا پولی بهاجبار برای امور خیر از او دریافت شود، دید خوبی به بخشندهبودن نخواهد داشت؛ به همین دلیل توصیه میشود بازارچه باعنوان خیریه نباشد و به طریق دیگری بچهها را در امور خیر مشارکت داد؛ همچنین بچهها در جریان هدف و نتیجه کار خیرشان قرار بگیرند.
توصیه شما در این حوزه به مربیان و والدین چیست؟
بازارچه نباید به بستری برای چشموهمچشمی خانوادهها تبدیل شودیا مادران نباید بازارچه را محفلی برای هنرنماییهایشان بدانند و خلاقیت خودشان را دخیل کنند. صفر تا صد تولید و روش محصول باید به خود دانشآموزان واگذار شود. تزیین، تبلیغ و معرفی محصول توسط خودشان انجام شود؛ حتی برای تخصیص سود باید به آنها اجازه دهیم تا خودشان بتوانند به نتیجه برسند.
بعضا شاهدیم خانوادهها در تخصیص سود میان اعضای گروه دخالت میکنند؛ درصورتی که باید به بچهها میدان داد تا کسب مهارت کنند و بتوانند درست و بهجا از حقشان دفاع کنند و با دوستانشان تعامل مناسب داشته باشند. البته همه این مهارتها ابتدا باید آموزش داده شود و در بازارچه تجربه کنند.توصیهای که به مربیان در دبیرستان (دوره دوم) داریم، این است که بعد از برگزاری بازارچه مدرسه دانشآموزان را به یک بازار واقعی ببرند تا بچهها بازار را از نزدیک لمس کرده و درباره چالشهایشان با فروشندهها گفتوگو کنند. این تجربه بر ادامه مسیر آنها تأثیر بسزایی دارد.