سالیان عمر آدمی از دست میرود، یادها فراموشی میگیرند و تن همه ما روزی در گور آرام خواهد گرفت. نگاشتن و چاپ خاطرات و خواندن کتابهای خاطرهنگاری مجالی است برای سفر به سالهای بیبازگشت؛ سالهایی که ماندگاریشان را مرهون گنجایی و یارایی قلم و کاغذ و صنعت نشر هستیم.
در دنیای تاریخنگاری اصفهان، نام محمدحسین ریاحی برای همگان آشناست؛ مردی که در اصفهان زاده شد، در همین شهر، در دل کوی و برزنش، باغها و معماری فیروزهایاش، خانههای قدیمیاش و در کنار شخصیتهای نامدار فرهنگی و علمی آن بالید.
پویش «به نام شهید» با هدف مشارکت شهروندان در تکمیل تابلوهای مزین به تمثال شهدا در معابر شهر اصفهان، پنجشنبه، هجدهم آبان، با حضور خانوادههای معظم شهدا، رزمندگان هشت سال دفاعمقدس، جانبازان، مردم اصفهان و جمعی از مدیران شهری اصفهان بهصورت رسمی آغازبهکار کرد.
ازنظر فرهنگی و تربیتی رویکرد تاریخ شفاهی مردم ارزشمند است و اصالت دارد؛ چون سنت نقل شفاهی و نقل سینهبهسینه را از دیرباز داشتیم و انسانها قبل از کتابت و قبل از اختراع ابزار نوشتن با ایماواشاره تجربههای پیشین را منتقل میکردند.
«خانهتاب» سیری در فرهنگ عامه مردم اصفهان طی سالهای 1314 تا 1320 است که به سراغ وقایع تاریخی آن زمان همچون قانون کشف حجاب، ممنوعیت برگزاری مجالس روضهخوانی و قانون متحدالشکلشدن لباس رفته است.
سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران در تعریف تاریخ شفاهی گفته است: «تاریخ شفاهی یکی از شیوههای پژوهش در تاریخ است که به شرح و شناسایی وقایع، رویدادها و حوادث تاریخی براساس دیدگاهها، شنیدهها و عملکرد شاهدان، ناظران و فعالان آن ماجراها میپردازد.»
او را میتوان یکی از استثناهای ورزش ایران نامید. مردی که هم سابقه ریاست فدراسیون کاراته را در کارنامه دارد و هم سالها سکاندار تیم ملی بوده است تا هم بتوان روی توان مدیریتی او حساب کرد و هم از لحاظ فنی جایگاه ویژهای برایش در نظر گرفت. صحبت از حبیبالله ناظریان است که این روزها به همراه همکارانش اجرای طرح تدوین تاریخ شفاهی پیشکسوتان ورزشی و نامگذاری ایستگاههای ورزشی به نام پیشکسوتان را در دستور کار دارند. معاون ورزشی سازمان فرهنگی، اجتماعی ورزشی شهرداری اصفهان به طرحهای گذشته سازمان ورزش شهرداری برای تکریم و گرامیداشت زحمات پیشکسوتان اشاره کرده و میگوید: با زحماتی که همکارانمان در سازمان ورزش شهرداری کشیدند، اطلاعاتی از پیشکسوتان ورزشی جمعآوری و تابلوهایی شامل اطلاعات موسپیدان ورزشی در محوطه معاونت ورزشی در محل ورزشگاه ابرار نصب شد.
علاءالدین میرمحمدصادقی برای هر طیفی در کشور شخصیت متفاوتی دارد، از یک کارآفرین برتر و سرمایهدار تا هیئت مؤسس حزب مؤتلفه و همراه امام، خط سیر زندگی میرمحمدصادقی ادامه دارد. او متولد 1310 در اصفهان است و با اینکه در دهه 30 به تهران مهاجرت کرده، هنوز هم در صحبت با او رنگ و بوی اصفهان قابل تشخیص است. او در دورههای مختلف تاریخ معاصر، شاهد وقایع مهمی بوده است که ما امروز در کتابها و عکسهای سیاه و سفید به دنبال آن میگردیم. او شاهد عینی کودتای 28 مرداد در تهران بوده است و خاطرات جالبی نیز از آن دوران همراه خود دارد. از همراهیاش با شهید بهشتی به عنوان یک دوست و همکار و همشهری تا کمک مالی به انقلابیون، بخشی از صحبتهای ما با علاءالدین میرمحمد صادقی است.
دور تا دور دفتر کار او پر بود از کتاب. روی میزش کتابهای روی هم چیده و نشانهگذاری شده خبر از تألیف تازهای میدهد که این روزها بیش از گذشته میتوان فضلالله صلواتی را به واسطه آنها یک مؤلف و نویسنده خطاب کرد تا یک فعال پر شر و شور سیاسی. شاید 60 سال در میدان سیاست بودن اکنون او را به گوشه دفتر کارش کشانده تا این سالها بیشتر راوی و قصهگوی تاریخ باشد و آنچه را زیست کرده روی کاغذ بیاورد.