به گزارش اصفهان زیبا؛ آسیبشناسی وضعیت دانشگاه و دانشجویان بهعنوان نخبگانی که پیشرفت آینده کشور به دست آنها رقم خواهد خورد، یکی از مهمترین دغدغههایی است که در کشورهای توسعهیافته موردمطالعه قرار میگیرد.
بر این اساس نخبگان کشورها با رصد فعالیت و جریانهای دانشجویی فراز و نشیبهای تحولات جامعه را رصد کرده و نسبت به شرایط مختلف راهکارهایی ارائه میکنند.
همانطور که در بیانات رهبر انقلاب نسبت به این موضوع توصیههایی بیانشده و خواستار اهتمام دانشجویان و متولیان فرهنگی کشور نسبت به آن بودهاند؛ به همین خاطر است که برای روشنشدن آسیبهای فعلی دانشگاه و راه برونرفت از آن به گفتوگو با اشخاصی نشستیم که خود مرتبط با فضای دانشگاه و دانشجو بوده و هریک از منظری به این مسئله نگاه میکنند.
غلامحسین جعفری، از مسئولان سابق نهاد رهبری دانشگاه اصفهان: یک گروه حداقلی میتوانند بر کل جامعه تأثیرگذار باشند
بیشک نقش دانشجو و دانشگاه کلانتر از آن است که بخواهیم با نگاهی تکبعدی به آسیبشناسی آن بپردازیم. بااینحال، به نظر شما آنچه دانشجوی امروزی درگیر آن شده است و بهنوعی چالش دانشجویی شناخته میشود، چیست؟
به نظر من دانشجو بهعنوان قشری که پیشتاز جامعه یا به تعبیر شهید بهشتی مؤذن جامعه است، باید آگاه به زمان و مشکلات کشور باشد تا بتواند آنها را تحلیل کرده و برطرف کند.
او باید نقش آگاهیبخشی داشته باشد و جامعه را بیدار کند؛ که اگر چنین شناختی پیدا کند، میتواند پیشتاز حل مشکلات و نقشآفرین در جامعه باشد؛ مثلا در دهه هفتاد از طرف مسئولان کشورمان در مقابل مسائلی که نظام سلطه جهانی میخواست برما تحمیل کند، حالت خلاق و فعالی نداشتیم و بلعکس یک حالت واگرایی داشتیم. این را جوانان ما باید بشناسند.
با این حساب عمدهترین مشکلی که دانشجویان فعلی به آن دچار هستند را ناآگاهی به تاریخ و وضعیت فعلی کشور میدانید؟
اینطور نیست که الان آگاهی به زمان وجود نداشته باشد؛ چراکه وقتی از مسئلهای صحبت میکنیم، منظور همه افراد نیستند.
بهطور مثال در دوران انقلاب هم که دانشجویان نقشآفرینی کردند، همه آنها که در صحنه نبودند، بلکه درصد کمی از آنها آگاه شدند و زمانی که این درصد کم وارد میدان شدند، بخش اعظم دانشجویان را تحتتأثیر خودشان قرار دادند.
این مسئله برای همه اقشار جامعه صدق میکند که در یک تقسیمبندی کلی، 15درصد خوب فعال داریم، 15درصد بد فعال و 70درصد که قشر خاکستری جامعه هستند. هرکدام از این 15درصدها که فعالتر از دیگری شود، 70درصد جامعه را تحت تأثیر خودش قرار میدهد.
بر این اساس سعیمان باید بر این باشد که آن 15درصد باایمان و امیدوار را تقویت کنیم تا این گروه دیگران را با خود همراه کنند.
علاوه بر مشکلی که بیان کردید، یکی از مسائلی که از زبان دانشجویان شنیده میشود، ناامیدی نسبت به آینده است. در پاسخ به این چالش هم به نظرتان باید به آن تقسیمبندی گروههای تأثیرگذار برگردیم؟ یعنی مشکلی عام شناخته نمیشود؟
اول اینکه دانشجو باید بداند که ما الان بااقتدار در مقابل بزرگترین قدرتهای دنیا ایستادهایم و آنها نمیتوانند ما را تحت سلطه خود قرار دهند.
این اقتدار هم در اثر ایمانی است که جوانان، دانشجویان و مردم ما داشتند؛ بنابراین چیزی کم نداریم که آینده درخشانی نداشته باشیم. تنها باید آن را تقویت کنیم و هرکسی با جهاد تبیین بیانگر مسائل مهم کشورش باشد.
زمانی که شخص برای اطرافیان و بستگان خودش این تبیین را انجام دهد، بهطور طبیعی انتشار پیدا میکند و این آگاهی که گسترش پیدا میکند، آیندهای را که میخواهیم تأمین میکند. با این حساب چرا باید نامید باشیم؟
ما در سختترین شرایط هم حق ناامیدی نداریم و اتفاقا انتظار فرج هم همین است. علاوه بر این، همانطور که گفتم بله؛ ممکن است اکثریت دانشجویان اینطور فکر نکنند؛ ولی آن گروه 15درصد میتوانند نقشآفرین باشند.
اگر ایمان محکم داشته باشند و اخلاقشان با اکثریت، اخلاق خوبی باشد، میتوانند تأثیرگذار باشند و دیگران بهطور طبیعی مجذوبشان میشوند.
همانطور که در صحبتتان به امید اشاره کردید، اتفاقا این نکته در صحبتهای رهبری هم هست و توصیه ایشان به تقویت انگیزه و امید در دانشجویان است. به نظر شما نسخه عملیاتی رسیدن به این امید را چطور میتوان به دست آورد؟
به نظرم چون امید مربوط به آینده است باید دید که آینده و تحولات آن به دست چه کسی رقم میخورد؟ آن نیرویی که میتوان آینده را ما تضمین کند و تحولات ما به دست اوست، چه کسی است؟ چه کسی میتواند آینده را روشن کند؟
آن مقتدر جهان، خداوند است؛ بنابراین اگر کسی متصل شد به این نیروی لایزال و نامتناهی الهی، خداوند وعده کرده است که إِن تَنصُرُواْ ٱللَّهَ ینصُرکم وَیثَبِّت أَقدَامَکم. اگر شما مبانی که برای شما ترسیم کردهام را باور کنید، من کمکتان میکنم و امداد غیبیام را شامل حالتان میکنم.
تاریخ هم این را اثبات میکند. مثل زمانی که پیغمبر مردم را به اسلام دعوت کردند و تنها حضرت خدیجه(س) و حضرت علی (ع) همراهشان بودند. ولی خداوند همین دعوت صادقانه را چون با مقاومت همراه بود، بهجایی رساند که امروز نزدیک دو میلیارد نفر به دین اسلام روی آوردهاند.
بنابراین مهمترین عامل امید، ایمان است؛ یعنی باور به اینکه مقتدرترین نیروی تحولساز و نقشآفرین و عامل پیشرفت جامعه خداست و ما به او متکی هستیم. با این حساب دانشجویان باید خودشان برای نقشآفرینی اقدام کنند و منتظر اقدام متولیان این حوزه نباشند.
همانطور که در آیه 177 سوره بقره بیان میشود که شرایط بیرونی نمیتواند در شما کمال ایجاد کند، بلکه شما باید با اراده خودتان تصمیمی بگیرید که شرایط را تغییر دهید. هرکس باید از خودش شروع کند و با تصمیم قاطعی که میگیرد خودش را مرکز عالم بداند. آنکس که خودش را تغییر دهد، عالم را هم تغییر میدهد.
حسین مطیع، استاد معارف دانشگاه صنعتی اصفهان: اگر پیگیریهای رهبری نبود، دانشگاههای کشور به دبیرستان تبدیل شده بود
یکی از محورهای اساسی سخنان رهبری در سالهای اخیر تأکید بر امیدآفرینی نسبت به آینده است. این مسئله بارها در سخنرانیهای ایشان تکرار شده و در دیدار با دانشجویان بهعنوان یک آسیب مطرح میکنند. این چالش را بنده بهعنوان کسی که در حال حاضر دانشجو هستم و ارتباط نزدیکی با فضای دانشگاه دارم، کاملا لمس کردهام. ناامیدی و انفعالی که نهتنها در دانشجویان هست، بلکه گاهی اساتید هم به آن دامن میزنند و آینده را با واژههایی سیاه و تاریک ترسیم میکنند. به نظر شما این انفعال نسبی در کنشگری دانشجویان از کجا نشئت گرفته است؟
یکبخشی از آن ناشی از مسائل اقتصادی است که فرد آینده شغلی روشنی نمیبیند.
یک بخش دیگری مربوط به پیشرفتهایی است که دیده نمیشود. اگر اردوهای راهیان پیشرفت گسترش یابد و دانشجویان از نزدیک پیشرفتهای فنی و صنعتی ما را ببینند که چه کارهای قوی صورت گرفته است، نگاهشان تغییر میکند؛ البته بعضی افراد بازهم انکار میکنند؛ ولی درکل دانشجویان اینطور نیست.
از سوی دیگر با رواج شبکههای مجازی یک فرهنگ منفیبافی شکلگرفته است؛ دیدن نیمهخالی لیوان و نقدهایی که مبتنی بر آگاهی نیست. این هم مسئلهای است که باعث ناامیدی میشود. همچنین آرمانگرایی در جوانان و دانشجویان کم شده است.
دهههای شصت و هفتاد و حتی پیش از دهه پنجاه اکثر جوانان آرمانگرا بودند. حالا یکی کمونیست بود، یکی ملیگرا و یکی اسلامگرا؛ ولی همگی آرمانگرا بودند. اما بعد از دهه هفتاد بهواسطه اقداماتی که دولت وقت با واردکردن جنبشهای دانشجویی به حکومت انجام دادند، باعث شد که این آرمانگرایی کمرنگ شود.
بااینحال در حال حاضر مهمترین کسی که جریانهای دانشجویی را در کشور بهطور مستقیم و غیرمستقیم سرپا نگهداشته، مقام معظم رهبری است. اگر دیدارهای ایشان با دانشجوها و ارشادات ایشان نسبت به مسئولان در ارتباط با وضعیت دانشجویان نبود، دانشگاههای کشور به دبیرستان تبدیل شده بود. منظور محلی است که صرفا به درسخواندن محدود میشود و فارغ از ابعاد اجتماعی و سیاسی است.
ایشان در سخنرانی 16 آذر سال گذشته اشاره میکنند که نظام جهانی جدید در حال شکلگیری است. به این معنا که از دوقطبی آمریکا و شوروی گذر کردهایم، از نظام تکقطبی لیبرال آمریکا هم گذر خواهیم کرد. به طبع در این شرایط جوانان و در رأس آنها دانشجویان هستند که باید نقش پیشران داشته باشند. اگر به این مسئله فارغ از شعارزدگی نگاه کنیم و با نگرشی واقعبینانه نسبت مشکلات فعلی که اشاره هم کردید بخواهیم مسیری برای حرکت دانشجو ترسیم کنیم، نسخه عملی آن چیست؟
بیانیه گام دوم. در این بیانیه بیش از 40 بار کلمه جوان تکرار شده و به نظرم مخاطب اصلی آن جوانان و از همه مهمتر دانشجویان هستند. این چراغ راهی برای جریانهای دانشجویی است که میتواند مسیر را نشان دهد و اگر گفتمانسازی شکل گیرد، مسیر خوبی را طی خواهیم کرد.
بهواسطه چه کسی باید این گفتمانسازی شکل گیرد؟
خود دانشجویان باید شروع کنند. اتفاقا اگر خودشان شریک نباشند سهمی هم نخواهند داشت. امروز از زمان انتشار بیانیه گام دوم پنج سال گذشته و 35 سال دیگر باقیمانده است.
در این 35 باقیمانده مسیر خوبی برای جوانان شفاف شده است که در ابتدا باید آن را بشناسند، گفتمان و دغدغهشان شود و سپس در این مسیر حرکت کنند. منظور از گفتمان هم در اینجا معادل واژه discourse به معنای اندیشه رایجی است که همه قبول دارند و بر اساس آن عمل میکنند؛ هرچند که اسم آن را ندانند.
با این تعبیر اگر بیانه گام دوم به گفتمان تبدیل شود، در مسیر روبهجلو حرکت خواهیم کرد؛ چراکه که این گفتمان امکان اجراشدن در همه زمینهها را دارد و عملیشدن آن به پیشرفت در همه حوزهها میانجامد؛ البته که نقش متولیان این حوزه چه در درون دانشگاه و چه بیرون از آنهم مهم است.