به گزارش اصفهان زیبا؛ به نظر میرسد شواهد و استدلال زیادی لازم نخواهد بود اگر بگوییم دانشگاه و علم در جامعه «دانشبنیان» بیش از هر زمان دیگر جریان اصلی تعیینکنندهای برای آینده این سیاره شده است؛ خصوصا در جامعهای در حال گذار مانند ایران که در کار ساختهشدن است و در تبوتاب تجدد، تحول و توسعه است. قضایای دشوار امروزی آن وابسته است به وضع علم، به مرجعیت دانش و به جایگاه دانشگاه و نقش اجتماعی دانشگاهیان.
اینکه چطور دانشگاه با معنا و مفهوم امروزیاش پا به کشور ما گذاشت را مقصود فراستخواه در کتاب «گاه و بیگاهی دانشگاه در ایران» اینطور بیان میکند: اطلاع چندانی نیست که در آغاز چه کسی نخستین بار کلمه فارسی دانشگاه را در ازای واژه اروپایی یونیورسیته ابداع کرد. خود واژه اصلی از «universitas» لاتین به معنای کلیت، جامعیت، سپهر و عالم است؛ همینطور به معنای اجتماع استادان و دانشمندان.
در «تاریخ هشتادساله» بیان شده است که ایرج حسابی، فرزند محمود حسابی در کتابی با عنوان «استاد عشق» روایات میکند که محمود حسابی واژه دانشگاه را بار اول پیشنهاد کرد و او حکمت، وزیر فرهنگ را ترغیب و حکمت، رضاشاه را بهسختی برای ایجاد این نهاد متقاعد کرد.
به همین منظور هم چندین توجیه سیاسی دستوپا شد؛ مانند اینکه ایجاد یک دانشگاه در کشور از رفتن بچهها به خارج بهتر است و یا نظارت بر آن راحتتر است از نظارت بر مدارس عالی متعدد در اینجا و آنجا و اینکه همهچیز شهر تهران نوسازی میشود؛ پس این عمارت هم ازجمله لازم دارد و این قبیل دلایل تا پس از پنجشش سال سرانجام شاه موافقت کرد.
اما فارغ از این ریشهشناسیهای دانشگاه در ایران، این مفهوم در مبدأ غربی خود به معنای نهاد اجتماعی و فرهنگی از نوع دانشی است؛ همچنین با الزاماتی همراه است که فراستخواه مینویسد: دانشگاه نهادی «خودارجاع» است، پیوستگی دارد، شک آن منظم است، اختلافنظر در آن منظم است، فلسفه و ضرورت وجودی محکمی دارد، امر موقت نیست، اقتضایی نیست. دستکم تیپ ایدئال دانشگاه چنین است. اینطور نیست که مثلا گاه لازم باشد و گاه نباشد، گاه کار بکند و گاه تعطیل شود، گاه رایگان و گاه پولی باشد، زمانی سیاسی شود و زمانی سیاستزدایی، گاهی چپروی کند و گاهی ادای بنگاه دربیاورد، گاه با این ایدئولوژی باشد و گاه با آن ایدئولوژی، گاه به تقاضای اجتماعی روی بیاورد و گاه زبان اقتصادی بگشاید، دستبهدست بشود، یک روز به آنسو و روز دیگر به اینطرف برود. دانشگاه برای خودش منطقی دارد، برای خودش فضا، زمان، تقویم، فرهنگ و رسالتی دارد، هویتی دارد، قواعدی نهادینه دارد، هنجارهایی دارد که اگر چنین نباشد، همچون مجمع علمی همدان، فرهنگستان اردشیر و گندی شاپور، بعد از مدتی معلوم نیست چه به سرشان میآید.
دانشگاههای ایران سر در هوا بود
با این تعاریف، اگر آغاز رسمی دانشگاه امروزی را به دوران پهلوی نسبت دهیم، اما با شکلگیری انقلاب سال 1357، بار دیگر معنای دانشگاه متحول میشود.
دانشگاهی که پیشازاین به نحوی ناقص شکلگرفته بود و به دنبال تربیت دانشجویانی مصرفگرا از علم غربی بود، دانشگاهی که بهعنوان بستری برای تربیت نخبهغربی شکلگرفته بود، بهیکباره هویتی جدید پیدا میکند.
آزادی از استعمار نو را هدف خود قرار میدهد و پس از وقفهای، مجددا پا به میدان میگذارد. در این آغاز دوباره دانشگاه بهعنوان بستری برای تربیت نخبگان تعریف میشود؛ نخبگانی که قرار است علمی را بیاموزند، مرزهای آن را پیش ببرند و درنهایت به حل مسائل کشور بپردازند.
آرمانهایی که کموبیش هم محقق شده و به دستاوردهایی میرسیم که دیگر مقایسه امروز دانشگاه با روزهای ابتدایی آن ممکن نیست؛ از رشد جمعیت دانشجویانی که زمانی صد و پنجاههزار نفر بودند و امروز به بیش از سه و نیم میلیون رسیدهاند.
رشد اساتیدی که از آماری کمتر از 10 هزار نفر حالا به بیش از 80 هزار استاد نخبه رسیده است؛ همچنین پیشرفتهای علمی که به دست نخبگان رقم میخورد و پیشازاین هرگز چنین افتخاراتی نصیب دانشگاههای کشور نشده بود.
دانشگاه، دغدغه ماست
با وجود اذعان به دستاوردهایی که بیان شد و با اشاره به سخن رهبر انقلاب که میفرمایند «امروز جمهوری اسلامی میتواند حقا به دانشگاههایش افتخار کند؛ اگرچه این به معنای آن نیست که دانشگاه امروز همان دانشگاهی است که انقلاب میخواسته»، اما دغدغههایی هم نسبت به دانشگاه و دانشجو وجود دارد.
همانطور که رهبر انقلاب در دیدار با دانشجویان بیان میکنند: «هویتزدایی یعنی اینکه مبانی اندیشهای و رویکردهای تاریخی و ملی یک کشور تحقیر بشود، گذشتهی یک کشور تحقیر بشود، گذشته انقلاب تحقیر بشود، کارهای بزرگی که انجامگرفته کوچکنمایی بشود و البته عیوبی وجود دارد و این عیوب هم ده برابر بزرگنمایی بشود. آرمانزدایی یعنی بیتفاوتکردن افراد نسبت به فقر و فساد و تبعیض؛ نسبت به این سه شیطان بزرگ و سه عنصر پلید در جامعه منحرف، فقر و فساد و تبعیض، که باید از بین برود. باید با این مبارزه بشود. اینها را بیتفاوت کنند؛ بیتفاوتشدن نسبت به سلطه فرهنگ غربی، کمانگیزهشدن درباره شاخصهای انقلاب اسلامی»؛ دغدغههایی که لزوم توجه به آسیبشناسی آن، نقش دانشگاه بهعنوان بستری برای تربیت آیندهسازان است. دانشجویان جوانی که بهعنوان مهمترین سرمایه برای توسعه آینده شناخته میشوند و اگر آسیبی آنها را تهدید میکند، به معنای تهدید آینده کشور است.
به همین خاطر ایشان در دیدار جمعی از دانشجویان توصیههایی را نسبت به وضعیت فعلی دانشگاه و دانشجویان بیان میکنند.
پرهیز از انفعال و ناامیدی:
مواظب باشید؛ یعنی مواظب خودتان باشید. مواظب دلتان باشید، مواظب باشید دچار انفعال نشوید، دچار ناامیدی نشوید. شما باید کانون تزریق امید به بخشهای دیگر باشید.
بله، نابسامانیهایی در بخشهای مختلف وجود دارد؛ اما این نابسامانیها غیرقابلرفع است؟ ابدا؛ اینها قابلرفع است. دهپانزده سال قبل از این، یک حرکت علمی مطرح شد. چه کسی باور میکرد که به اینجا برسد؟
الحمدالله این حرکت پیشرفت کرد، کارهای بزرگی انجام گرفت؛ در زمینه فناوری همینجور، در زمینههای بهداشت و درمان همینجور، سلامت همینجور. در خیلی از زمینهها کارهای بزرگی انجام گرفته؛ در دیگر زمینهها هم میتواند انجام بگیرد.
پرداختن به اندیشهورزی:
ببینید در دانشگاه دو چیز لازم است: علم و فکر. علم بدون فکر مشکلساز میشود. علمی که بدون فکر باشد، راه را غلط میرود. توصیه من این است که بنشینید فکر کنید. شماها خوشاستعدادید، خوشفکرید. میتوانید فکر کنید؛ بنشینید فکر کنید. البته فکرکردن راهنما هم لازم دارد؛ استاد فکر هم لازم دارد.
مطالبهگری:
طبیعت دانشجو مطالبهگری است. مطالبهگری کنید و از مسئولان بخواهید که کار جدی بکنند؛ یکی از کارهایی که شماها میتوانید بکنید این است. شما برحذر بدارید مسئولان را از کارهای نمایشی. از آنها بخواهید کارهای جدی و واقعی انجام بدهند.
این یکی از مطالبات درست و بجای دانشجویان است که میتوانند این را بخواهند؛ البته هیچ لزومی هم ندارد که برخورد تندوتیز بکنید! بعضیها خیال میکنند که راه تذکردادن این است که تندوتیز وارد بشوند. میتوان منطقی و هوشمندانه و کاملا جدی وارد میدان مطالبهگری شد و مطالبهگری کرد.
پرداختن به فعالیتهای بینالمللی:
یکیدو بار تا حالا توصیه کردهام که دانشجوهای ما، تشکلهای ما، فعالیتهای بینالمللی داشته باشند. الان در دنیا گروههای جوان دانشجو و غیردانشجوی زیادی هستند که علیه سیاستهای استکباری، علیه آمریکا، علیه سیاستهای اروپایی و غربی بهشدت مشغول فعالیتاند.
گروههای اسلامی در کشورهای اسلامی هم که معلوم است فراوان هستند. با اینها اگر بتوانید ارتباط سالم برقرار کنید، دو فایده دارد: فایده اول این است که به آنها نیرو میدهید و کمک میکنید. فایده دوم این است که جمهوری اسلامی را به آنها معرفی میکنید.
توصیه اول من و توصیه مهمتر من به جوانهای عزیزی که حالا الحمدالله وارد میدان کار شدهاند این است: این مسئولیت کنونی را پلهای برای مسئولیتهای بالاتر قرار ندهید. اینجور نباشد که ما بگوییم حالا این یک سابقه برای ما درست میکند برای مسئولیتهای بالاتر؛ نه، بچسبید به همین کار.
برای خدا کار کنید. متمرکز بشوید روی مسئلهای که به شما مربوط میشود؛ چه بخش اقتصاد، چه بخش سیاست، چه بخش فرهنگ؛ بخشهای مختلف. متمرکز بشوید روی مسئله و دنبال حل آن مسئلهای باشید که به شما محول شده است.