به گزارش اصفهان زیبا؛ همهچیز از رنگ صورتی شروع شد. بعداز آن کاپشن صورتی معروف با آن گوشوارههای قلبی، سنگقبر صورتیاش شد یک نشانه. از توی همان عکس روی مزارش هم دلبری میکند.
جشن روز دختر بود و تمام گلزار پر از آدم؛ گلزاری که تمام خفتههای توی قبرهای مشکی با علامت گل لاله مخصوص بنیاد شهید تا به حال مرده بودند، حالا عزت و احترامشان را با هفده شهیده تقسیم کرده بودند.
یکی از قبرها سیاه نبود ؛ ولی علامت گل لاله قرمز بنیاد شهید روی صورتیاش حسابی توی چشم میزد.
برای جشن روز دختر برایشان سنگتمام گذاشته بودند. گلباران شده بود گلزار صورتی شهر کرمان.
برای رفتن کنار مزار صورتی کوچکترین دختر گلزار، ریحانه یکسالونیمه، باید توی صف میایستادی.
توی جمعیت دنبال بابا پیمان ریحانه میگشتم. بود اما جایش را کنار قبر دختر کوچولوی صورتیاش به بقیه داده بود.
آنطرفتر جمعیت کنار قبر طلبه شهیدی جمع شده و تولد زینب دوروزهاش را با زدن انگشت روی سنگقبرش تبریک میگفتند.
زینب، بنتالشهیدی که دیدارشان با پدر به قیامت افتاده و در آستانه روز دختر، دخترانههایش شروع شده بود برای پدری که سهچهار ماه قبلش، روز سیزدهم دیماه توی همین گلزار شهدا، پدرانههایش شروعنشده تمام شده بود.
جشن بود. بادبادکهای قرمز و صورتی، سنجاقسرهای گلگلی، جیغ و خندههای دخترانه، روی سر باد نشسته بود و توی کوههای کنار گلزار میپیچید.
دختردارها که هیچ، پسردارها هم آمده بودند. اینجا توی گلزار صورتی شهر کرمان روز دختر درس غیرت و شجاعت بود که موج میزد.
بالاخره نوبت ما رسید. دستهای کوچک پسرم روی قبر صورتی ریحانه هم سن و سالش، سر خورد و برای خودش شکلاتی برداشت.
بچهها هوای هم را خیلی دارند.