به گزارش اصفهان زیبا؛ اگر آثار دورکیم را بازخوانی کنیم، یکی از متداولترین مفاهیمی که او بهکرات بیان کرده، «وجدان جمعی» یا «collective conscience» است؛ مفهومی که اشاره به روحی جمعی در میان مردم دارد؛ بهطورمثال، ملیگرایی احساسی است که بهطور طبیعی همه مردم یک جامعه آن را مثبت میشمارند و درون خود احساس میکنند. در این صورت ملیگرایی احساسی است که بهعنوان روح ملی آن ملت شناخته میشود.
دورکیم از این مفهوم بهعنوان یک امر مهم که در بقای جامعه مؤثر است، یاد کرده و راههای متعددی را برای گسترش آن بهخصوص در جوامع امروزی توصیه کرده است. اینکه بر جوامع امروزی تأکید میکنیم، به این دلیل است که در شهرهای کنونی به دلایل مختلف، تکثرگرایی در شئون مختلف رواج یافته و به همین دلیل دورکیم بهدنبال آن است که با گسترش روح جمعی یا «وجدان جمعی» باعث همبستگی مردم شود.ازجمله مواردی که دورکیم بهعنوان عاملی مهم در جهت تقویت وجدان جمعی بیان میکند، «دین» است.
او دین را عاملی میدید که نظم اخلاقی گروه را تضمین میکند، هویت و وجدان جمعی را به ارمغان میآورد و درنهایت تعهدات به گروه و تعلقات به اجتماع را شکل میدهد؛ اما برای تحقق این امر، اکتساب شناخت عقاید مذهبی کافی نیست. به نظر او بنیاندارشدن این عقاید با آیینها و مناسک حاصل میشود. ویژگی کلیدی این آیینها و مناسک آن است که آنها گردهمایی پرشوری هستند که احساسات شدیدی را در افراد برانگیخته میکنند؛ علاوه بر این، دورکیم میگوید: تحت شرایط جوشش جمعی «collective effervescence» در مناسک حالات روانی فردی تغییر شکل مییابند و باوجدان جمعی پر میشوند. جوشش جمعی و یکی از عناصر کلیدیاش، یعنی تحریک احساس جمعی بهطور ذهنی و فیزیکی تجربه میشود و افراد را به ارزشهای گروهی ملزم و متعهد میکند (شیو، ۲۰۱۱).
مناسک اجتماعی، گره پیوند اجتماعی را محکمتر میکند
بهزعم دورکیم، برای جانبخشیدن به احساساتی که در صورت واگذاشتن به حال خود ممکن است پژمرده شوند و نیروی حیاتی خود را از دست بدهند، کافی است مناسکی دارندگان آن احساسات را به هم نزدیک کنند و مناسبات محکمتر و فعالتری بین آنان بهوجود آورند (دورکیم، ۱۳۸۲: ۲۸۷).
مهمتر آنکه دورکیم فرض میکند عقاید و نمادهایی که بهطور احساسی درونی شدهاند، کارکردشان برای گروه یا اجتماع را در غیاب مناسک عملی، یعنی در زندگی روزمره نیز آشکار میکنند.
اینکه بخواهیم نظریهای غربی را که 200 سال هم از ارائه آن گذشته است، بر وضعیت فعلی جامعه ایرانی با فرهنگی کاملا متفاوت منطبق کنیم، طبیعتا امر درستی نیست؛ اما از طرفی نمیتوان وجوه اشتراک را نادیده گرفت و بهطور کامل آن را رد کرد؛ به همین دلیل تصمیم گرفتیم با محوریت این نظریه بخشی از تاریخ چهل سال گذشته این سرزمین و بهطور خاص حوادث این روزها را مورد بررسی قرار دهیم.
تاریخ ایران، آکنده از رخدادهایی است که باعث همبستگی شده رخدادهایی همچون رحلت امام خمینی(ره)، شهادت آیتالله شهید بهشتی، باهنر و رجایی تا شهادت سردار قاسم سلیمانی، سرداران سپاه و به طور خاص رحلت شهادتگونه آیتالله رئیسی و همراهانشان؛ در همه این اتفاقها فارغ از اینکه دستی در کار بوده و باعث شهادت افراد شده یا برحسب عوامل طبیعی اشخاص فوت شدهاند، مردم به خیابانها آمدهاند و با تشییعی باشکوه ارادت و علاقه خود را به آنها نشان دادهاند.
بهعبارتدیگر، مردم ایران برحسب عقاید، آرمانها و ارزشهایشان برخی اشخاص را گرامی میدارند و به همین علت زمانی که به دلیلی طبیعی یا خبیثانه و از جانب دشمن آنها را از دست میدهند، احساساتشان جریحهدار میشود.
آنها با احساسات جریحهدارشدهشان در تشییع آن شخص شرکت میکنند و بهاینترتیب همان جوشش جمعی که دورکیم از آن یاد میکرد، رخ میدهد.
شهادت یا رحلت عزیزان ملت سبب همبستگی ملی است
جوشش جمعی که برایند احساسات مردم است، با عقیدهای که پشتوانه آن است، سبب میشود روح جمعی یا وجدان جمعی در مردم تقویت شود. به همین خاطر است که معمولا در گفتوگو با اشخاصی که در این مراسم و برنامهها حاضر میشوند، اراده و عزم برای پیروی از راه آن مرحوم را جدیتر میبینیم؛ خصوصا اگر آن شخص توسط بیگانگان مورد سوءقصد قرار گرفته و نقش گروهی بیگانه در کار باشد؛ در آن صورت مردم همه انرژیشان را صرف مقابله با دشمن خارجی میکنند و به اتحادی درونی میرسند.
نمونه بارز آن، شهادت حاجقاسم سلیمانی است؛ رخدادی که اگرچه پیش از آن به دلایلی اقتصادی میان گروههای مختلف مردم و همینطور میان مردم و دولت اختلاف پیشآمده بود، باعث چنان همبستگی شد که هنوز هم آثار آن پابرجاست. هنوز هم گاهی در منازعهای که میان گروههای مختلف سیاسی رخ میدهد، آنچه باعث همبستگی بین دو گروه میشود، اتصال به راه و روش اوست.
مثال دیگر، سانحه سقوط بالگرد رئیسجمهور و همراهان ایشان است. در این حادثه اگرچه تاکنون نیرویی بیگانه نقش نداشته است، اما بازهم شاهد این وحدت ملی هستیم؛ نظارهگرِ نوعی همبستگی میان گروههای مختلف مردمی که همگی در خصوص ازدستدادن رئیسجمهور کشورشان و دیگر همراهان او عزادار هستند.
اگرچه تا پیشازاین حادثه، آیتالله رئیسی نماینده گروه سیاسی خاصی شناخته میشد، انگار در این روزها اختلافها پشت همان سد آذربایجان مانده است.
بار دیگر مردم همدل شدهاند و همانطور که در تصاویر این روزها مشاهده میکنیم، جوشش جمعی حاصل از این غم باعث شکلگرفتن خیابانهایی به طول حضور مردم شده است.
قشر خاکستری هم اپوزیسیون را طرد میکند
اگرچه در این بین گروهی تلاش میکنند تا با استفاده از حادثهای که رخ داده است و با رفتارهای ناهنجارشان، باعث اختلاف شوند، اما چنان این شور و وجدان جمعی ریشه دوانده است که حتی گروههای بهاصطلاح خاکستری هم به آنها واکنش نشان دادهاند.
این یعنی گروههایی که پیشازاین در زمینههایی با هم اختلافنظر داشتند نیز، چنین حادثهای را بهعنوان وجه اشتراک قبول کردهاند و به دنبال پیشبرد اهداف مشترک هستند. در سطحی کلانتر نیز اگرچه اختلافسلـیقـهها میان گروههای مختلف سیاسی باقی خواهد ماند، نهادهایی همچون صداوسیما میانجی اتحاد این گروهها شدهاند و تلاش میکنند زمینه همبستگی نخبگانی را فراهم کنند؛ همچنین اشخاصی که از اعتبار اجتماعی بالایی برخوردارند با ابراز تأسف از این حادثه، به دنبال توجه بر اشتراکها هستند.
این اشخاص و نهادها تلاش میکنند تا نشان دهند که اصل و اساس این نظام خدمت به مردم در جهت رسیدن به حکومت الهی است و جز این هرچه هست، حاشیههای ظاهری است.