بعد از شهادت حاجقاسم و تا پیش از سقوط هواپیمای اوکراینی برای من خیلی سؤال بود که چه اتفاقی افتاده که خدا در باز کرده است و همه را بدون غربال دارد راه میدهد.
مسائلی که امروز با آنها سروکله میزنیم، حاصل تصمیمهای امروز نیست؛حاصل تصمیمهای گذشته ماست که شاید در لحظه تصمیمگیری برای آنها کفوسوت هم زدهایم.
تصور شایعی که در اذهان خیلی از مردم شکل گرفته، این است که مدیران ردههای میانی کشور، یکسری “خرفت بیچشمورو هستند” که در کار اداره کشور، انسانهایی درمانده و در پیشبرد منافع شخصیشان، حریص و طمعکارند.
حضور برخی از ایرانیان همچون سلمان فارسی در مدینه در زمان حیات پیامبر اکرم (ص) زمینه را برای آشنایی بیشتر آنان با اسلام فراهم کرد.
غالباً اینطور تصور میشود که آنچه اداره امور را بسامان میکند، تکنیکهای مدیریتی است؛ مثلاً اگر برویم و از یک دانشگاه درجهاول، علم مدیریت، یک مدیر بیاوریم و رئیسجمهورش کنیم، کشور گلستان میشود.
در شهادت آقای رئیسی چه چیز وجود دارد که این همه برکت در بر داشت؟ خداوند متعال به واسطه هر شهید یک حرفی را به میان مردم میآورد و همه شهادتها بر اساس یک سنت الهی پیش میآید.
چرا باید شخصیت آقای رئیسی را روایت کنیم؟ نظام جهان نظام مبتنی بر اجمال و تفصیل است. خود عالم تفصیل یک اجمال است. بزرگان ما میگویند، خداوند برای معرفی خودش عالم را خلق کرده است.
چه اتفاقهایی در این سه سال رخ داده که به ما انگیزه میدهد اگر قرار است کسی روی کار بیاید حتما باید ادامهدهنده این راه باشد و ارتقادهنده؟
حاجآقا!هارداسان؟! من از هجوم ابرهای سیلآسا باید میفهمیدم! ناباورانه قلم در دست میگیرم؛ اما واژهها هم بغض کردهاند و نوشته نمیشوند.
پتو را میکشم روی سرم و میگذارم اشکها راحت قُل بخورند توی کاسه چشمانم. مثل تمام آن شبهای ۱۴ خرداد که بابا یک مینیبوس کرایه میکرد و میرفت تهران.
ربوبیَّت، یکی از صفات ذاتی پروردگار عالَم است؛ «رب» یعنی قادرِ متعالی که بهصرف خلقت بسنده نمیکند؛ بلکه دل درگرو تربیت مخلوق میسپارد و او را مرحلهبهمرحله و گامبهگام تا سرحد کمال و مرز شکوفاشدن پیش میبرد؛ چنانکه درباره موسیِ کلیمالله در آیه ۴۱ سوره طه میفرماید: «وَاصْطَنَعْتُكَ لِنَفْسِی»؛ «تورا برای خویش، پروردم.»
ساعت پنج عصر سیام اردیبهشت. مادر زنگ میزند. گوشی تلفن را برمیدارم و طبق معمول سلام و احوالپرسی پرنشاطی تحویل مادر میدهم. مادر اما ناراحت است.