به گزارش اصفهان زیبا؛ در طرحهای جامع و تفصیلی شهر، باتوجهبه ظرفیتهای هر محله و منطقه، نوعی از شهرسازی، معماری و دستورالعملهای ساختوساز و صدور پروانه به اجرا درمیآید. آنچه باید مورد مراعات و ملاحظه قرار گیرد، دو نکته کلی است: اول اینکه، هر نوع شهرسازی که در منطقهای رخ میدهد، باید در جهت افزایش فعلیت ظرفیتهای آن منطقه باشد؛ بهگونهای که روابط تجاری، فرهنگی، اجتماعی و محیطی سنتی و مفید را حفظ یا احیا کند؛ همچنین روابط مخرب و مضر منطقه یا محله را نیز از بین ببرد و روابط جدید و پویایی را جایگزین آن کند؛ دوم اینکه، باید پیوستگی شهر حفظ شود؛ یعنی تمامی خدمات اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و ورزشی در شهر هم بهطور عادلانه توزیع شود و هم بخشی از شهر فربه و بخشی دیگر نحیف نباشد. بهعبارتدیگر، هارمونی شهر بههم نخورد و گستره شهری بین قطبهای فعال و غیرفعال تقسیم نشود.
با این مقدمه به سراغ طرح مسئله خودمان میروم. مسئله ما، این است: در نسبت با کدام هدف، قرار است شهر را بسازیم؟ چه نوع شهروندی قرار است در این شهر تربیت شود؟ شهر خوب چیست؟ به نظر میرسد در پارادایم فعلی شهرسازی پاسخی برای این پرسشها وجود ندارد؛ آنهم به یک دلیل زمینهای اصلی: در این نوع شهرسازی، خدمات قرار است بهگونهای به مردم و شهروندان ارائه شود که بتوانند در سریعترین زمان و با کمترین هزینه، بهترین تولید و ارزشافزوده را داشته باشند؛ پس احیای روابط اصیل و هنجارمند و ضامن تربیت شهروندی، فرع بر تسهیلاتی است که به افراد برای اهداف اقتصادی و تولیدی ارائه خواهدشد.
عبرتهای گذر چهارباغ
در رابطه با اصفهان چطور؟! آیا شهر ما هم به همین بلیه دچار شده است؟ مثالهای فراوانی وجود دارد که نشان میدهد در اصفهان نیز روابط تجاری و کالایی جای روابط انسانی را در شهر گرفته است؛ اما یک نمونه شبهفرهنگی نیز وجود دارد: گذر چهارباغ! چه درسهایی از این گذر میتوانیم بگیریم؟ گذر چهارباغ، گذری تاریخی است که در ابتدای شکلگیری، هدفی جز ایجاد پیوستگی بین محلههای مختلف اصفهان در شمال و جنوب زایندهرود و اتصال آنها به مهمترین حوزه عمومی اصفهان یعنی میدان نقشجهان نداشت؛ بهگونهای که مردم متکثر در محلههای مختلف، با پای گذاشتن در این خیابان به هم میپیوستند و در میدان نقشجهان که با سه ضلع مسجد، ارگ حکومتی و بازار، محصور شده بود، با هم یکی میشدند.
همین امر موجب شد طی چندصد سال، این میدان تاریخی و بزرگ، محلی برای اجتماعهای مردمی باشد و پیادهراهشدن آن در مقاطع مختلف نیز تغییری در سنت روابط جاری اجتماعی و اقتصادی در آن ایجاد نکرد؛ بلکه آن را تقویت کرد؛ اما از ابتدا، خیابان چهارباغ محلی برای گذر بود، گذری برای اتصال به یک مکان بزرگتر! ماهیت «گذریبودن» چهارباغ موجب شد نوع روابطی که در آن شکل میگیرد نیز بیشتر شکل گذرا داشته باشد تا پایدار؛ به همین دلیل اصالت روابط اجتماعی در میدان امام بیشتر از روابط اجتماعی در چهارباغ است؛ بنابراین پیادهراهشدن آن نیز موجب شد روابط ناپایدار و آسیبزایی که قبلا در نقاط مخفی و لایههای زیرین شهر وجود داشت، به کمک حملونقل عمومی و باتوجهبه موقعیت مرکزی این نقطه از شهر، در اینجا سرریز کند.
برایناساس، این مکان شاهد پدیدههای متناقضنمای زیادی است. ازیکطرف، محلی است که از قدیمالایام تاکنون با محوریت مدرسه چهارباغ، طلبهها و مبلغان دینی در آن رفتوآمد زیادی دارند و یکی از مراکز اصلی تبلیغ دین است و از طرف دیگر، به مکانی برای قرارهای دوستیابی نسل جدید تبدیل شدهاست. از نظر اقتصادی نیز بسیاری از مغازههای آن، از پاساژهای قدیمی تولید و فروش لباس و ملزومات آن، به فستفودفروشی تبدیل شده و نظام روابط اقتصادی آن به گردشگری غذایی تغییر پیدا کرده است که با زیستبوم قبلی چهارباغ همخوانی ندارد.
درسهای چهارباغ برای کمرزرین
بازخوانی این تجربه به این دلیل ضروری است که زمزمههایی از ایجاد یک گذر دیگر در محلهای دیگر از اصفهان به گوش میرسد، محلهای که در یک طرف آن مسجدجامع و بازار قدیم اصفهان قرار دارد و در طرف دیگر آن میدان تازهساختهشده عتیق. اگر قرار باشد این قسمت از شهر نیز به پیادهراه تبدیل شود، لازماست قبل از آغاز اجرای طرح، مدیران شهری به این پرسشها پاسخ دهند: با پیادهراهشدن گذر کمرزرین، چه کسانی به آنجا رفتوآمد خواهند داشت؟ باتوجهبه همجواری آن با میدان عتیق و بازار، این منطقه به چه محلی تبدیل خواهد شد؟ عواید اقتصادی این طرح، تا چه اندازه میتواند پوششدهنده آسیبهای اجتماعی آن باشد؟ حضور بیش از اندازه اتباع در این نقطه از شهر، چقدر به احیای هویت تاریخی منطقه کمک خواهد کرد؟ مهمتر از همه اینکه چه افراد و گروههایی این منطقه را برای همیشه ترک خواهند کرد و چه کسانی جایگزین آنها خواهند شد؟
یکی از خطرهای احتمالی و مهم این خواهد بود که این منطقه بهصورت یکدست و یکجا به محلی برای سکونت و حتی تجارت افرادی تبدیل شود که چهره فرهنگی و روابط زیستی متفاوت و گاه متضادی با مردم شهر اصفهان دارند. در این صورت، این منطقه به جایی تبدیل خواهد شد که جزو شهر اصفهان و افراد آن نیز جزو ساکنان شهر اصفهان محسوب میشوند، ولی این منطقه متعلق به اصفهان نخواهد بود؛ در واقع این خطر وجود دارد که یک گذر فربه، یک محله نحیف را در خود ببلعد.