بایگانی برچسب دختر
فرشته‌ها  دست در دست خدا
12:33 - 31 اردیبهشت 1403
حجت‌الاسلام مهدی محمدی از برگزاری جشن عبادت سه‌هزار دختر اصفهانی می‌گوید

فرشته‌ها دست در دست خدا

گوش به گوش شنیده‌ام که در حیاط امام‌زاده شاه میرحمزه خبرهایی هست. هیاهوی دختران تازه به تکلیف رسیده‌ای که می‌خواهند در ایام پربرکت دهه کرامت یکی از متفاوت‌ترین جشن‌های تکلیف شهر را تجربه کنند.

ما گمشدگان
11:22 - 26 اردیبهشت 1403

ما گمشدگان

به مینا گفتم: دست بچه را ول نکن. تا جایی می‌رفت، می‌گفتم: مینا، حواست باشد امروز حرم خیلی شلوغ است. دست دلارام را محکم بچسب و از خودت جدا نکن.
آخرش بچه را گم کرد و آمد و حالا نشسته است روبه‌روی من و اشک می‌ریزد. دوست داشتم دو دستی بزنم توی سر خودم یا از عمق وجودم داد بزنم.

سرمایه‌ دنیا و اُخری
11:51 - 25 اردیبهشت 1403

سرمایه‌ دنیا و اُخری

وقتی که پایم به دنیا باز شد، لقب سومین دختر خانواده را به نامم زدند.بابا از آن کردهای بچه‌دوستی است که جنس بچه‌ها خیلی برایش فرقی نمی‌کند. نه که فرق نکند؛ اما آن‌طور که مامان همیشه تعریف می‌کند، بابا از قدیم دور سفره را شلوغ می‌پسندیده.

گلزار صورتی
11:34 - 25 اردیبهشت 1403

گلزار صورتی

همه‌چیز از رنگ صورتی شروع شد. بعداز آن کاپشن صورتی معروف با آن گوشواره‌های قلبی، سنگ‌قبر صورتی‌اش شد یک نشانه. از توی همان عکس روی مزارش هم دلبری می‌کند.

تولد فرشته‌ها
10:59 - 23 اردیبهشت 1403

تولد فرشته‌ها

شله‌زردها را توی ظرف‌های یک‌بارمصرف ریختم تا بلکه زودتر سرد شود. به بلورخانم قول داده بودم که برای جشن امشب، پذیرایی از دخترها و خانواده‌هایشان با من.

برای دخترم، برای تمام دختران
10:25 - 23 اردیبهشت 1403

برای دخترم، برای تمام دختران

اسمش را نمی‌دانم؛ اسم بابای روح‌الروح را می‌گویم.
بابای همان دخترک فلسطینی که جسد بچه بی‌جانش را در آغوش کشیده بود و هی تکان، تکانش می‌داد و می‌گفت: روح‌الروح! …

دخترها، فرشته هم نام دارند
12:25 - 22 اردیبهشت 1403

دخترها، فرشته هم نام دارند

نگاهش کردم، تیز دوید سمت اتاق‌خواب، روسری بابونه را روی سرش کشیده بود. پایش خورد به لبه سنگی پله جلوی سالن. خم شد و داد زد و یک‌دستی چسبید به پایش. اما انگشت سبابه‌اش را از روی روسری که زیر گلو جمع کرده بود برنداشت. لنگ‌لنگان رفت سمت آینه. خودش را نگاه کرد. چند باری گوشه‌های روسری را پایین بالا کرد.

مادر بیست‌ونه دختر
12:15 - 22 اردیبهشت 1403

مادر بیست‌ونه دختر

امسال به‌جای دو دختر، مادر بیست‌ونه دختر بودم. روزهای اول مهر که سختی و فشار کار ساعت‌های خوابم را به کمتر از پنج ساعت رسانده بود، با خودم می‌گفتم عمرا این بچه‌ها را دوست داشته باشم، عمرا نگران سلامتی آن‌ها بشوم، عمرا دل‌تنگ نبودنشان بشوم، عمرا بیشتر از اندازه دلم برای درس‌ومشقشان بسوزد؛ اما نشد!

چگونه دختر نمونه‌ای باشیم؟
10:48 - 20 اردیبهشت 1403
به بهانه روز دختر:

چگونه دختر نمونه‌ای باشیم؟

21 اردیبهشت ولادت حضرت معصومه (س) است و همزمان با آن، روز دختر نامگذاری شده است. اهمیت این موضوع ما را بر آن داشت تا به تعدادی از ویژگی‌های دختر برتر و این که چگونه می‌توان دختر نمونه‌ای باشیم، با نظر فاطمه شهبازی، روانشناس اشاره کنیم.

در محضر بانوی ایران
10:29 - 20 اردیبهشت 1403

در محضر بانوی ایران

سمت راست صحن آینه ایستاده‌ام. کفش‌ها را درمی‌آورم و می‌سپارم به خادم‌های خوش رویت. پله‌ها را که بالا می‌روم پرچم سبز «السلام علیک یا بنت موسی ابن جعفر» مثل نسیم خنک بهشتی توی صورتم می‌وزد. اذن دخول را همان‌جا ایستاده، دست روی سینه از روی تابلوی کوبیده به دیوار می‌خوانم.

خوشی‌های کوچک!
14:25 - 19 اردیبهشت 1403

خوشی‌های کوچک!

تازه آن روز فهمیدم روز دختر هم داریم. از در که رسید، از سلام‌گفتن و صورت شکفته‌اش فهمیدم که مدرسه برنامه‌ای داشته باب میلش. کیفش را همان دم در زمین گذاشت. جیب بیرونی‌اش را باز کرد …

باید عادت کنم
09:35 - 9 اردیبهشت 1403

باید عادت کنم

گوشت و آرد نخودچی را ورز دادم و تخم‌مرغ را شکستم رویشان. شفته‌ها را بین دو کف دست قلقی کردم و انداختم داخل روغن داغ. زینب با موتور کوچکش قام‌قام‌کنان آمد پای گاز. گوشه دامنم را کشید. سرش را کج کرد.