به گزارش اصفهان زیبا؛ در قدیم چنین تصوری نبود که نهجالبلاغه کتابی باشد که قابلیت تدریس داشته باشد. شاید بتوان گفت برای اولین بار در حوزههای علمیه شیعه این حرکت در اصفهان دنبال شد و در دوران معاصر اولین کسی که اهتمام به تدریس نهجالبلاغه بهصورت جدی داشت، حکیم جهانگیرخان قشقایی بود.
شخصیت جهانگیرخان قشقایی، همان کسی است که توانست فلسفه را از زیرزمین به روی زمین بیاورد و تدریس آن را بعد از مدتها علنی کند بدون آنکه کار از سوی مخالفان فلسفه به خشونت کشیده شود. شگرد جهانگیرخان آن بود که هرروز فلسفه را در کنار فقه و اخلاق درس میگفت. او در پایان هفته هم به تدریس نهجالبلاغه مشغول شد.
این گرد تدریس توانست کارساز باشد و فلسفه را در حوزه علمیه اصفهان احیا کند و از آن مهمتر شاگردانی بودند که پای این درس مینشستند؛ کسانی که بعدها هرکدام از علمای سرشناس جهان اسلام شدند. برای نمونه آیتاللهالعظمی سید حسین طباطبایی بروجردی از مشهورترین آنهاست. کسی که سالها زعامت حوزه علمیه قم را برعهده داشت و مهمترین فرد دینی زمان خود در ایران بهحساب میآمد.
اگر بخواهیم فهرستی از شاگردان حکیم قشقایی ردیفکنیم، تعدادشان بسیار میشود. پس به ذکر آیتالله سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع کل شیعیان جهان و آیتالله محمدعلی شاهآبادی استاد عرفان امام خمینی بسنده میکنیم. حکیم قشقایی اهل نوشتن کتاب نبود. درواقع اگر دو میراث اصلی از او به یادگار ذکر کنیم، یکی باید از فهرست بلندبالای شاگردانش نام ببریم و در ادامه باید از جریان نهجالبلاغهخوانی یادی بکنیم که پایهاش توسط او در اصفهان گذاشته شد.
یکی از اصلیترین شاگردان خان یعنی حاجآقا رحیم ارباب در مورد درس نهجالبلاغه او اینچنین میگوید: «درس نهجالبلاغه جهانگیرخان، درس فلسفه بود که در کمال اتقان بیان میشد و مسائل اخلاقی و حکمی نهجالبلاغه با موضوعات فلسفی، تجزیهوتحلیل میگردید. چون خود خان تجسمی از نهجالبلاغه بود، بهتر از هر کس، نهجالبلاغه را تفسیر میکرد.»
مرحوم آیتالله ارباب که اصلش روحانی بود اما مانند استادش، جهانگیرخان کلاهپوستی سرش میگذاشت، بسیاری از خطبههای نهجالبلاغه را از حفظ بود و تسلط خوبی بر روی نهجالبلاغه داشت.
آیتالله ارباب نمازجمعه را واجب میدانست و خود امامت جمعه را بر عهده میگرفت و دهها سال، نماز جمعه در اصفهان برقرار کرد و از این حیث نیز ایشان شهرت داشتند. مضاف بر اینکه سالهای فراوانی ایشان شاگرد تربیت کردند و از آخرین ذخایر حکمت اسلامی در اصفهان بودند.
یکی دیگر از شاگردان حکمت و فلسفه جهانگیرخان قشقایی، شهید سید حسن مدرس بود که اصل لقب «مدرس» به خاطر این بود که در حوزه اصفهان، تدریس میکرد.
مدرس تا قبل از آنکه به تهران برود و آن وقایع و مخالفتها با رضاخان پدید آید، پنجشنبهها درس نهجالبلاغه میداد. همان مرد فقیر و سادهزیستی که شاه مملکت از او میترسید، درس سیاستش را از نهجالبلاغه آموخته بود.
نقل است که میرزاعلی آقای شیرازی در جوانی دروس رسمی تشنگی معرفتی او را برطرف نمیکرده و حتی میخواسته درس و بحثورزی را رها کند تا اینکه روزی شهید مدرس را میبیند و مدرس از او میخواهد که در درس نهجالبلاغه جهانگیرخان قشقایی حاضر شود و او چنین کرد و انگار گمشده خودش را یافت. همان میرزاعلی آقای شیرازی که شهید مطهری در کتاب «سیری در نهجالبلاغه» از او اینچنین یاد میکند:
«او خودش یک نهجالبلاغه مجسم بود، مواعظ نهجالبلاغه در اعماق جانش فرورفته بود. براى من محسوس بود که روح این مرد با روح امیرالمؤمنین(ع) پیوند خورده و متصل شده است. راستى من هر وقت حساب مىکنم، بزرگترین ذخیره روحى خودم را درک صحبت این مرد بزرگ مىدانم؛ رضواناللّه تعالى علیه و حشره مع اولیائه الطاهرین و الائمة الطیبین.»
جالب آن است این کلمات را کسی میگوید که در ابتدا با خود میگوید، نهجالبلاغه ک احتیاج به تدریس ندارد اما پس از دیدار با میرزاعلی آقا شیرازی در اصفهان، دیدگاهش نسبت به این کتاب شریف کلا دگرگون شد. از پای درس میرزاعلی آقای شیرازی کسانی بلند شدند که بعدها درس نهجالبلاغه گذاشتند و راه را به قدر وسع خود ادامه دادند.
دکتر سید محمدباقر کتابی استاد دانشگاه صنعتی و دانشگاه اصفهان از شاگردان میرزاعلی آقا شیرازی بود. همچنین مرحوم حسین شفیعی نیز از شاگردان میرزاعلی آقای شیرازی بود که شرح ایشان بر برخی قسمهای نهجالبلاغه در کتابی با عنوان «سخن آشنا» تهیهشده است. پس میتوان گفت جریان نهجالبلاغهخوانی و تدریس آن در شهر اصفهان از حکیم عالیقدر جهانگیرخان قشقایی شروع شد و توسط شاگردان او یعنی آیتالله حاج آقارحیم ارباب و شهید سید حسن مدرس و آیتالله میرزاعلی آقا شیرازی دنبال شد. این جریان با میرزاعلی آقای شیرازی به اوج خود رسیده که در این مرحله بر شخصیتهایی مانند شهید مطهری نیز تأثیر گذاشته است.