احمد مهرشاد، عضو هیات علمی گروه علوم اجتماعی دانشگاه اصفهان از عوامل کاهش مشارکت انتخاباتی در سال‌های اخیر می‌گوید

حل مشکلات، پای مردم را به مشارکت باز می‌کند

چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد و به دلیل اینکه هیچ کاندیدایی نتوانست در دور نخست، پیروز انتخابات شود، انتخابات به دور دوم کشیده شد.

تاریخ انتشار: 10:50 - سه شنبه 1403/04/12
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
حل مشکلات، پای مردم را به مشارکت باز می‌کند

به گزارش اصفهان زیبا؛ چهاردهمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری برگزار شد و به دلیل اینکه هیچ کاندیدایی نتوانست در دور نخست، پیروز انتخابات شود، انتخابات به دور دوم کشیده شد. براین‌اساس، سرنوشت قطعی انتخابات بعد از رأی‌گیری مجدد روز جمعه (15 تیر) مشخص می‌شود و کاندیدای پیروز، عنوان رئیس (خادم) جمهور را کسب می‌کند؛ اما فارغ از نتیجه نهایی، آنچه در همین دور نخست باعث واکنش بسیاری از تحلیلگران شد، کاهش مشارکت مردمی در انتخابات 1403 نسبت به ادوار گذشته بود.

انتخابات سازوکاری است که مردم‌سالاری از طریق آن عمل می‌کند. مفروض نظام‌های سیاسی دموکراتیک این است که انتخابات مشروعیت می‌آورد؛ صاحبان قدرت را بر مسند می‌نشاند؛ همچنین گزینش و انتخابات، زمینه نمایندگی توده‌ها و مداخله عموم مردم در سیاست را مهیا می‌کند. به عبارت دیگر، انتخابات یکی از نقش‌های محوری شهروندان در نظام‌های سیاسی مردم‌سالارانه، یعنی تصمیم‌گیری درباره موضوع‌های سیاسی را تحقق می‌بخشد؛ علاوه‌براین، اهمیت سرنوشت‌ساز این فرایند در این است که درعین‌حال که مردم با مشارکت سیاسی‌شان حکومت‌کنندگان را انتخاب می‌کنند، به آنان مشروعیت نیز می‌دهند، مشروعیتی که در صورت برخورداری یک حکومت، اقتدار لازم برای انجام مسئولیت‌ها را به‌دنبال دارد. با این حساب، روند کاهشی مشارکت مردم در انتخابات، موضوع پراهمیتی است که اگرچه گاهی زیر سایه مجادله‌های سیاسی پنهان و گاهی به فراموشی سپرده می‌شود، زنگ خطر آن چند سالی است که به صدا درآمده. در ادامه متن گفت‌وگوی احمد مهرشاد، عضو هیئت‌علمی گروه علوم‌اجتماعی دانشگاه اصفهان، با روزنامه «اصفهان‌زیبا» درباره علل کاهش مشارکت در انتخابات 1403 را می‌خوانید.

در چند هفته گذشته برخی شواهد و نظرسنجی‌ها دال بر این بود که در این انتخابات شاهد مشارکت خوبی باشیم یا دست‌کم نسبت به نتایج حاصل از انتخابات 8 تیر، انتظار بیشتری می‌رفت؛ خصوصا اینکه جناح‌های مختلف و برخی گروه‌های میانجی هم به میدان آمده بودند. چطور شد که نتیجه عمل مردم با تخمین‌ها متفاوت شد؟

اگر بخواهیم برای این وضعیت، واژه‌ای استخدام کنیم، ورود به دوره رکود مشارکتی است. ممکن است دوره‌های رکود اقتصادی بازه‌های زمانی کوتاه‌تری داشته باشد، ولی رکود مشارکتی دوره‌های طولانی‌تری دارد.

در این شرایط ممکن است متغیرهایی که در شرایط پیشین، نتایج مشخصی را به‌دنبال داشته‌اند، با نتیجه متفاوتی همراه شوند. اینکه می‌بینیم نیروهای اجتماعی به میدان آمدند، ولی مشارکت افزایش نداشته، به این خاطر است که این الگو در شرایط رکودی، نتایج متفاوتی را به‌دنبال دارد.

آنچه به نظرم یک سیگنال مثبت در این دوران رکود به شمار می‌آید، این است که شیب کاهش مشارکت کنترل شده است. شیبی که ما داشتیم، می‌توانست ادامه پیدا کند و پایین‌تر هم بیاید؛ ولی در انتخابات مجلس و ریاست‌جمهوری این روند کندتر شده است. در انتخابات 1400 مشارکت 49درصدی به 42درصد در انتخابات مجلس و از 42درصد هم به 40درصد رسید؛ یعنی با وجود پیش‌بینی‌های بدتر، دست‌کم مشارکت 40درصدی محقق شد. اگر با الگوی رکودی تحلیل کنیم، نتایج حاصله، آن‌چنان فاجعه‌بار شناخته نمی‌شود.

اینکه چرا نظرسنجی‌ها نتایج دیگری به‌دست آوردند، به این خاطر است که در تحلیل به الگوی رکودی توجه نکردند. این نظرسنجی‌ها سهم افرادی را که حضورشان در انتخابات احتمالی بود، به آرای قطعی اضافه می‌کرد و تلقی‌شان این بود که در انتها این گروه افراد هم رأی می‌دهند؛ درحالی‌که در دوران رکود به‌راحتی نمی‌توان انتظار داشت که کسی از تردید در مشارکت به قطعیت در مشارکت برسد؛ حتی ممکن است برعکس هم بشود؛ همان‌طور که در سیر یکی از نظرسنجی‌های معتبر از تاریخ 20 خرداد تا آخر خرداد، شاهد مشارکت هم بودیم. این‌طور نبود که بگوییم هرچه جو انتخابات داغ‌تر شود، تمایل مردم به مشارکت هم بیشتر می‌شود؛ درحالی‌که ما چندسالی است وارد این دوره رکود شده‌ایم و امیدمان این است که به‌مرور خارج شویم.

بنا به گفته شما در دوران رکود مشارکت هستیم؛ بر اساس این الگو سال‌به‌سال هم شاهد کاهش مشارکت خواهیم بود. دلیل غلبه این رکود بر فضای پرشور وحرارت انتخاباتی چیست؟ چرا مردم پای صندوق‌ها حاضر نمی‌شوند؟

تحلیل من این است که در یک فرایند زمانی، مناسباتی بین ‌بخشی از جامعه که روزبه‌روز هم این گروه بیشتر شدند با نظام سیاسی اتفاق افتاد. اگر بخواهیم این شرایط را تشبیه کنیم، به وضعیت یک خانواده شبیه است، خانواده‌ای با 30-40 سال سابقه زندگی مشترک که مثل همه خانواده‌ها در جریان زندگی مشکلات و درگیری‌هایی هم داشته‌اند. این زوج با شرایط کج‌دارومریز پیش رفته‌اند و هرکدام برای رضایت دیگری دست‌به‌کارهایی هم زده‌اند؛ ولی مشکلات همچنان باقی مانده است. در این وضعیت ممکن است این دو شخص بنابر تصمیمی نانوشته به این نتیجه برسند که تا زمانی که مشکلات حل شود، ارتباط باهم نداشته باشند؛ مثلا مرد این زندگی به این خاطر که بحث‌وجدل‌های زندگی باعث شده است تا نتواند به‌خوبی بر حل مشکلات اقتصادی خانه تمرکز کند، تصمیم می‌گیرد ازهمسرش فاصله بگیرد تا مشکلات حل شود؛ خانم خانواده هم از شرایط اقتصادی همسرش خسته شده است و ترجیح می‌دهد تا زمان حل مشکل، از همسرش فاصله بگیرد.

تحلیل من این است که بین مردم و دولت چنین اتفاقی رقم خورده است. مشکلات اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی به جایی رسیده که تا زمانی که به‌طور حداقلی برطرف نشود، مردم ارتباطشان را با نظام سیاسی قطع می‌کنند. در این شرایط ممکن است گروهی بخواهد با شعار و وعده مردم را به خود جذب کند؛ ولی مردم عملکرد آن را پیش‌ازاین دیده‌اند و تنها حرفشان این است که می‌توانی مسائل ما را حل گنی؟

ازطرفی، حاکمیت هم برای حل مشکلات نیازمند آرامش است. در شرایطی که گروهی سیاسی قصد انتقام‌گیری دارد، جریان اجتماعی دیگر در خیابان سلب امنیت کرده و گروه دیگر به‌دنبال ارتباط با خارج است تا مشکلات بین‌المللی حل شود و مواردی ازاین‌قبیل، آزادی عمل و اختیار حاکمیت را سلب می‌کند؛ حاکمیت هم در این شرایط به دنبال بدنه اجتماعی است که حداقلی‌ترین یک‌دستی را داشته باشد تا بتواند مسائل را حل کند.

در این شرایط نانوشته میان مردم و حاکمیت، انتخابات 1400 اتفاق افتاد؛ فضایی که رقابتی نبود و یک دولتی با نسبت آرای کمتر نسبت به دولت‌های پیشین سر کار آمد؛ اما مسئله این دولت تمرکز بر حل مشکلات بود؛ مثلا مسئله تنش آبی، تورم، رشد اقتصادی و… باید به حداقلی از ثبات برسد تا توافق قبلی حل شود. این اجماع خوب از نیروهای حاضر در میدان سیاست در دولت آقای رئیسی رقم خورد، تعارض میان حاکمیت و دولت منحل شد، بحث‌وجدل‌های گروه‌های مختلف کم شد و عملا نیروی کشور در حد متوسطی صرف حل مشکلات کشور شد. این واقعیت به معنای نفی مشکلات نیست؛ ولی در یک خلأ به تعبیری مشارکتی، برخی تصمیم‌های سخت و مهم عملی شد؛ مثلا اگر در وضعیت یکی از دولت‌های قبلی بودیم، امکان اینکه سن بازنشستگی افزایش یابد، بود؟

یعنی حاکمیت از این خلأ مشارکت بهره برده است؟

این تصمیمی یک‌طرفه نبوده است؛ مردم هم همین ذهنیت را داشتند و به جدل‌های نیروهای سیاسی حس مثبتی نداشتند. حرف من این است که برای این توافق تلخ و سخت، هر دو طرف اعلام آمادگی کردند.

چطور تصمیم مردم را با مشارکتشان در این انتخابات توجیه می‌کنید؟

اصل این است که شما هنوز سر قرار نرسیده‌اید. توافق مردم این بود که بخشی از مشکلات حل شود؛ آیا حل شده است؟ الان سه سال از توافق اولیه گذشته است؛ برخی کارها شکل گرفته و هنوز به ثمر نرسیده، ازطرفی کسی که مردم با او توافق کرده‌اند، دیگر نیست.

یعنی زمان قرار که تمام نشده، شخص موردتوافق هم که نیست، چطور از مردم انتظار داریم حالا با شخص دیگری توافق کنند؟ در شرایط قبلی که کاندیدای موردنظرشان نسبت به کاندیداهای فعلی خبره‌تر بود، هنوز مشکلات باقی است؛ حالا با چه امیدی باید وارد صحنه شوند؟ در این شرایط اصطلاحا مردم با حکومت سرد شدند و کاری به کار دولت ندارند؛ چراکه به نظرشان کاری از دست دولت برنمی‌آید؛ مگر زمانی که مشکلات جاری مردم حل شود. با این استدلال، کاهش مشارکت مردم توجیه می‌شود.

بعد از انتشار مشارکت مردم در انتخابات اخیر، برخی کاهش مشارکت را به عدم اقبال مردم از حاکمیت گره زدند. از نظر شما این شرایط به دلیل باقی‌مانده مشکلات است؟

من به معنای کم‌اقبالی مردم به‌نظام نمی‌بینم. با اشاره به مثال ابتدایی، به نظرم همچنان زن و مرد خودشان را یک زوج می ببیند. درست است که وارد دوره سکوت عاطفی شده‌اند، ولی هیچ‌یک دیگری را ترک نکرده‌اند. درست است که باهم مشکل دارند، ولی دلیل نمی‌شود با دیگران مشکلی نداشته باشند. این وضعیت را نمی‌توان به معنای ضدانقلاب و ضدنظام‌شدن مردم برداشت کرد.

این وضعیتی که تشریح شد، ستادهای کاندیداها با همه ادعایشان درک نمی‌کنند. نمی‌دانند که وقتی جمله‌هایی را به هم نسبت می‌دهند، آن 60 درصدی که در سکوت هستند، با خودشان می‌گویند کاندیداها به جای اینکه به فکر مشکلات مردم باشند، درگیر دعواهای خودشان هستند. اطرافیان کاندیداها فکر می‌کنند این جدل‌های سیاسی تأثیر مثبت دارد؛درحالی‌که نسبت به نظرسنجی‌ها 5درصد کاهش مشارکت داشته‌ایم. در این میدان سیاسی، برخی‌ها از رأی‌دادن به رأی ندادن می‌رسند؛ چراکه برایشان مهم نیست که کاندیداها با آمریکا رابطه برقرار می‌کنند یا نه؛ آن‌ها به این فکر می‌کنند که آیا این ارتباط مشکلات را حل می‌کند؟ آیا تجربه‌های گذشته لحاظ شده است؟

زمانی که نیروهای سیاسی این‌طور به مسئله نگاه نمی‌کنند، فعالیت تبلیغاتی‌شان ضدتبلیغ می‌شود. یک گروه می‌شنود که با روی‌کارآمدن آقای پزشکیان، دولت سوم آقای روحانی محقق می‌شود و دیگری می‌شنود که با روی‌کارآمدن آقای جلیلی، دولت سوم آقای احمدی‌نژاد محقق می‌شود؛ پس‌تصویر حاصل از این نزاع این است که هیچ گروه جدیدی قرار نیست روی کار بیاید و همان تجربه‌های قبلی تکرار می‌شود.

یعنی تبلیغات نامزدها نتوانسته است پای منطق‌های سیاسی را به بدنه اجتماعی باز کند.

همین ‌طور است؛ حتی بازتابش این است: گروهی که هنوز پا به میدان سکوت نگذاشته است، با دیدن صحبت‌های نامزدها که یکدیگر را به دولت‌های قبلی منتسب می‌کنند، با خودش می‌گوید اگر قبلی‌ها نتوانستند مشکلات را حل کنند، پس این افراد چطور می‌خواهند حل کنند؟ وقتی به این چهارچوب‌ها دقت نمی‌شود، فرد با خودش می‌گوید، مثلا مگر دولت نقشی دارد؟ کدام مشکل را دولتی توانسته است حل کند؟

زمانی این شرایط برطرف می‌شود که مردم کارایی دولت‌ها را ببینند؛ موضوعی که تا حدودی در دولت آقای رئیسی محقق شد؛ مثلا پیش از این به صرف اینکه آمریــکا یا اســرائیل ایران را تهدد می‌کردند، بازار ایران دچار تلاطم می‌شد؛درحالی‌که در ماه‌های اخیر ما خاک اسرائیل را هم مورد هدف قرار دادیم؛ ولی بازار ثابت ماند؛ یعنی بر اوضاع کنترل داشتیم؛ ولی متأسفانه این شـرایط پایدار نماند و به مرحله ثبات نرسـید.

پس راه‌حل برون‌رفت از این شرایط را فارغ از صحبت‌های شعاری، میدان عمل و کارآمدی می‌دانید. آیا باتوجه‌به وضعیت فعلی نیروهای حاضر در صحنه چنین چیزی ممکن است؟

اتفاقی که برای آقای رئیسی رخ داد ازاین‌جهت ضایعه بسیار بزرگی بود؛ ولی امید را ازاین‌جهت می‌بینیم که کاندیداهای حاضر وضعیت را با این عینک ببینند و خودشان را در این موقعیت حس کنند؛ وضعیتی که به قول آقای فرامرز رفیع‌پور، جامعه‌شناس طراز کشور، اگر جمهوری اسلامی نباشد، ممکن است دیگر ایرانی هم نباشد؛ یعنی به جهت مناسبات کلان، سرنوشت این دو به هم گره‌خورده و موقعیت رئیس‌جمهور باید به گونه‌ای باشد که سریعا مشکلات را حل کند.

اگر این‌طور باشد که من می‌خواهم ریل را عوض کنم یا می‌خواهم فکر کنم، دست فرمانی نیست که راه به جایی ببرد. شروع کار کاندیداها باید با وفاق و اجتماع درون قدرت باشد؛ انرژی‌شان صرف درگیری داخلی نشود و همه توانشان معطوف به حل مشکلات شود. اگر این فهم باشد که به‌دنبال قدرت‌طلبی و اثبات خود و تخریب دیگری نباشند و با شتاب و قدرت در جهت حل مشکلات قدم بردارند، مسائل حل می‌شود. نقطه امید ما این است که نحوه مواجهه کاندیداهای فعلی در انتخاب تیم‌هایشان تغییر کند و تا حدودی به این سیگنال‌های اجتماعی توجه کنند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

پنج × دو =