احیای جمهور

از سطوح اولیه و سطحی عملکرد دولت‌ها که عبور بکنیم، یک مسئله کلیدی و اساسی که همیشه در‌باره بحث دولت‌ها و ریاست جمهوری‌ها در ایران مطرح بوده، استعاره دولت در نگاه جامعه بوده است …

تاریخ انتشار: 12:59 - سه شنبه 1403/04/12
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
احیای جمهور

به گزارش اصفهان زیبا؛ از سطوح اولیه و سطحی عملکرد دولت‌ها که عبور بکنیم، یک مسئله کلیدی و اساسی که همیشه در‌باره بحث دولت‌ها و ریاست جمهوری‌ها در ایران مطرح بوده، استعاره دولت در نگاه جامعه بوده است؛ یعنی رؤسای‌جمهور در کنار اینکه چه عملکردی داشتند و چه اموری را تدبیر می‌کردند، گویی خود دولت به عنوان یک پدیده تاریخی‌تر و غیر فردی‌تر وجود داشته که نسبت به دولت‌های مختلف با تصویر، شکل و فرم دولت موضوعیت داشته است.

مثلاً این تعبیری است که در خصوص سیاست و دولت در ایران زیاد مطرح می‌شود که دولت در ایران، تک‌محصولی یا دولت رانتیر است. یا اینکه دولت در ایران موجودی ناقص‌الخلقه بوده و در ذیل دولت مدرن و در بستر استعماری شکل گرفته و…حالا یک سطح بحث در‌خصوص رئیس‌جمهور این است که آیا در دوره من، قیمت‌ها بالا و پایین رفته‌اند یا نه و یک سطح بحث این است که آیا دولت من توانسته است، یک مرحله از وابستگی به نفت و تک‌محصول بودنش عبور کند یا نه.

این یک سمت مسئله دولت است که به تعبیری خود پدیده دولت با وجهی نامرئی‌تر و نادیده‌تر خودش را در ساختارها، بنیان‌ها و تعاریف دولت نشان می‌دهد. یک سطح دیگر هم تصویر موجود از دولت در دل و ذهن دولتمردان و مردم است. مثلاً شما در ادبیات عامیانه، وقتی فردی در مهمانی دیر بیاید و زود برود، می‌گوییم مثل رئیس‌جمهور آمد و رفت، انگار تلقی از دولتمرد، یک تصویر خان و شاه و بزرگی است که هر کاری بخواهد می‌کند و کسی مدعی او نمی‌شود. این تصویر از طرفی در ذهن دولتمردان می‌تواند وجود داشته و کارکرد داشته باشد و از طرفی در ذهن مردم وجود باشد. مطلبی که من به نظرم رسیده این است که ببینیم آقای رئیسی نسبتشان با این ساختار و این تصویر چگونه است و چقدر توانسته‌اند در تغییر این ساختار و تصویر موثر باشند؟ در ضمن اینکه باید توجه کنیم مدت سه سال برای تغییر کلیشه‌ها و استعاره‌ها مدت کمی است.

ابتدا خوب است توجه داشته باشیم که در وجه ساختاری و تصویری، مجموعه‌ای از اتفاقات توسط رؤسای جمهور قبل در جهات مختلف شکل گرفته بود که ممکن است آقای رئیسی خودش را در همان راستا تعریف کرده باشد؛ مثل تلاش و کوشش و وقت‌گذاری که توسط برخی دولت‌های دیگر تصویرسازی شده بود و به مرور زمان توسط دولت‌های بعدی به فراموشی سپرده شد و آقای رئیسی آن را احیا کرد؛ این تصویر دولتمرد در دولت قبل، حتی منفی قلمداد شده بود، گویی این عبارت «رئیس‌جمهور هرچه عاقل‌تر و کاربلدتر باشد، دیگر نیازی به دویدن ندارد» دوباره به ذهن جامعه تداعی شود.

اینکه در همین روزهای آخر، کسی به ایشان گفته بود که ما انتظار دیدن فرماندار را هم نداشتیم، اما الان داریم رئیس جمهور را کنار خودمان می‌بینیم، این حرف یک وجه استعاری جدی دارد. در دولت قبل آقای رئیسی، مدل مواجهه وزرا و دولتمردان به گونه‌ای بود که تجربه و تاریخ فاصله حکمرانی با مردم و طبقه برخوردار بودن مدیران دولت را دوباره تداعی کرد.

ولی چیزی که آورده جدید ایشان برای اصلاح تصویر دولت بود، در درجه اول، اصلاح جایگاه دولت بود. مسئله‌ای که تقریباً در همه دولت‌ها با آن مواجه بوده‌ایم و جزو اشکالاتی است که یک وجه قانونی دارد، اما بیشتر مسئله نگرشی است، این مسئله است که اصلاً رئیس جمهور کیست؟ از یک طرف، براساس قانون اساسی رئیس‌جمهور، عالی‌ترین مقام اجرایی کشور است؛ اما از طرفی، قوای دیگر گویی مدام در دست و پای این مقام عالی هستند و برایش محدودیت درست می‌کنند و از طرف دیگر، رهبری، بالادست این عالی‌ترین مقام اجرایی است.

این وضعیت باعث شده همواره در دولت‌ها به این نقطه می‌رسیدیم که این سوال مطرح می‌شد که رئیس‌جمهور چه جایگاهی دارد و بعد به نقطه اصلاح قانون اساسی می‌رسیدیم. یعنی در پایان دوره همه رؤسای جمهور، مسئله اصلاح قانون اساسی مطرح شده است. یا اکثر رؤسای جمهور در پایان دولت خود معتقد شده‌اند که رئیس جمهور اختیارات لازم را ندارد و برای همین هم از پس مشکلات برنیامده است. برخی رؤسای جمهور عنوان می‌کرده‌‌اند که رئیس جمهور در این ساختار، تدارکات چی است و حتی کار به خانه‌نشینی و قهر کشیده شده است. یا اینکه ادبیات حاکمیت دوگانه مطرح می‌شده است.

در خصوص آقای رئیسی، علی‌رغم اینکه دولت ایشان ناتمام ماند و ممکن است در صورت ادامه دولت، این مسائل مطرح می‌شده، با توجه به شخصیتی که ایشان از خود بروز داد، تصور می‌شود که با ادامه دولت هم به این نقطه نمی‌رسیدیم و این باعث می‌شود که عالی‌ترین مقام اجرایی کشور، شاید برای نخستین بار معنای صحیحی پیدا کرده باشد و بتواند یک الگو از کارآمدی همین ساختار و قانون اساسی، پیش چشم جامعه ترسیم کند. عالی‌ترین مقام اجرایی در دوره ایشان با این مسئله، که سیاست‌های کلان تماماً به اختیار رئیس جمهور نیست، منافاتی پیدا نکرد و از طرف دیگر، این مسئله منجر به تدارکات‌چی بودن رئیس جمهور نشد.

اینجاست که می‌توان گفت آقای رئیسی به یک معنا، رئیس جمهور قانون اساسی را دو مرتبه احیا کرد. با مدل سیاست‌ورزی آقای رئیسی دوباره امیدوار شدیم که تنش‌های دهه‌های سابق، لزوماً برخاسته از کمبودهای قانونی در حیطه ریاست جمهوری نبوده است. این تنش‌ها، البته در فرهنگ ما ریشه‌های تاریخی دارد و به نظر می‌رسد با تکیه بر شخصیت آقای رئیسی می‌توان بر بخشی از این مشکلات تاریخی فائق آمد. مثلاً اثری که معنای شاه بر تصور جامعه از سیاستمدار گذاشته است، به اینگونه است که گویی یک قدرت غیرقابل تقسیم وجود دارد که یا هست یا نیست. دیگر نمی‌توان به آن طیفی نگاه کرد.

شما یا رئیس‌جمهور هستی یا نیستی و چیزی این بین وجود ندارد. پذیرش اینکه یک نظام نقش‌ها در سیاست وجود دارد که جای هرکس در آن مشخص است، در اذهان جامعه ما سخت جا می‌گیرد و فرد همواره خودش را در دوگانه فعال مایشاء و بیکار بودن تلقی می‌کند. آقای رئیسی این ذهنیت را داشت ترمیم می‌کرد. رئیس بانک مرکزی ایشان اظهار می‌کند که آقای رئیسی حتی در شرایط سخت دولت هم من را به تصمیمی ملزم نمی‌کرد. این موضوع مهمی است که دولتمرد بتواند جوری قرار بگیرد که اختیارات دیگران را سلب نکند. این بستر فرهنگی که ما در آن بزرگ شده‌ایم ممکن است این ویژگی را نقص آقای رئیسی تلقی کند. یا اینکه اصلاً جامعه ما ایشان را نبیند و باز ذهنیت جامعه آن باشد که این شخصیت که طلب اختیارات نمی‌کند، اصلاً آدم جدی‌ای نیست. بنابراین کسی هم در خیابان علیه ایشان شعار نمی‌داد.

این فضای سیاست داخلی، حتی در مواردی برای کشورهای بیگانه هم تصویر خاصی از ایران ساخت؛به صورتی که احساس می‌کردند به جای مذاکره با دولت ایران باید مستقیم با رهبری مذاکره کنند. در حالی که با عملکرد آقای رئیسی، این وجهه به دولت برگشت و توجه کشورهای خارجی در این سه سال به سمت دولت بود. تصویر قبلی، یک تصویر واقعی نیست و رهبری حتی در سیاست خارجی و مذاکرات هم به دولت‌ها اختیاراتی داده است. این تصویر غلط، امکانی هم به دولتمرد می‌داد که خصوصاً در چهارسال دوم که ناکارآمدی دولت، بیشتر جلوه می‌کند، بتواند از زیر بار مسئولیت فرار کند و ساختار و قانون حاکم را مقصر جلوه بدهد. آقای رئیسی عملاً در این سه سال، فرهنگ مسئولیت‌‌پذیر بودن رئیس‌جمهور را هم مطرح کرد.

آقای رئیسی را چطور روایت کنیم؟ دو تا خطر در این خصوص قابل طرح است. یکی تبدیل کردن ایشان به پدیده‌ای افسانه‌ای که آن را دچار باورناپذیرشدن می‌کند؛ دومین نگرانی این است که ایشان اصلاً چیزی به حساب نیاید و این وجه احیاکنندگی وجهه رئیس جمهور اصلاً به چشم نیاید. چشمی که به یک فرهنگی عادت کرده و تصویرهای متفاوت را هم به همان تصویر تبدیل می‌کند. اصولاً سازوکارهای ذهنی ما گاهی مانع می‌شود که ما با مسئله‌ها مواجه شویم؛ مثل جایی که یک فرد متهم در ساز‌وکارهای ذهنی خودش کاری می‌کند که به خودش حق بدهد، مثل اینکه مشکلاتش را به گردن جامعه بیندازد و… ما هم در ساحت اجتماعی مرتب همین کار را می‌کنیم.

مثلاً در معضلات سیاسی، سریعاً یک انسان را متهم و ساده‌سازی می‌کنیم. مثال واضحش، ساخته شدن فیلم‌هایی مثل گاندو است که مثلاً ماجرای قیمت ارز در کشور را تقلیل می‌دهد به دلال یا برادر رئیس جمهور. یعنی متوجه نیستی که این عاملیت‌ها در بستر یک پیچیدگی ساختاری بروز می‌کنند که به فرض این دلال را هم اعدام کردی، باز در این بستر دلال دومی شکل می‌گیرد. باید سعی کنیم شخصیت آقای رئیسی و در سطح کلان‌تر، شخصیت دولتمرد را به عنوان یک مسئله پیش روی خودمان ببینیم.

درخصوص شخصیت آیت‌الله رئیسی دو تا مسیر باید رفت؛ یکی ادبیات بسیج نیروهاست که مبتنی بر ساده‌سازی شکل می‌گیرد و باید به ساخت یک تصویر و طرح شعار ختم بود و کارکردش به صحنه آوردن توده‌هاست و دیگری ادبیات روایت است که اتفاقاً باید پیچیدگی‌ها را حفظ کند و فراز و فرود داشته باشد. باید خوردن زمین و بلندشدن داشته باشد. اتفاق پیچیدگی داشته باشد فراز و خوب داشته باشد اتفاق باید خوردن زمین بلند شو نداشته باشد. در نگاه روایت، لزوماً دولت‌ها و دولتمردان سابق نفی نمی‌شوند و در مواردی آقای رئیسی را امتداد یک راه طی شده می‌بینیم. ما باید عادت کنیم مسئله‌ها را سریال ببینیم.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هفت + 4 =