به گزارش اصفهان زیبا؛ پیامبر (رحمت للعالمین) همزمان با مکاتبه با سران حکومتهای جهان، با مسیحیان نجران نیز ارتباط برقرار کرد و طی نامهای از آنها خواست که اسلام را قبول کنند و خدای یکتا را بپرستند و رسالت حضرت محمد(ص) را پذیرا باشند.
پیامبر (ص) به آنها ابلاغ کرد که درصورت سرباززدن از قبول این مفاد، باید با مسلمانان عهدنامهای را امضا کنند و به حاکمیت اسلامی جزیه (مالیات) پرداخت کنند و اگر آنها این تعهدات را قبول نکنند، باید آماده جنگ باشند.
هیئتی از نجرانیان با محوریت سه نفر از برجستهترین عالمان آنها برای گفتوگو با پیامبر اسلام راهی مدینه شدند تا راجعبه نامه ایشان مذاکره کنند. اما پس از سه روز مباحثه، مجادله و گفتوگوهای فراوان، مسیحیان بر اعتقادات خویش و ازجمله تثلیث پافشاری میکردند و منکر نبوت و رسالت حضرت محمد (ص) بودند؛ هرچند پیامبر اکرم برای آنها راجع به اصل توحید، نبوت خویش و بطلان تثلیث برهانهایی اقامه میکرد.
گفتنی است مسیحیان بهجهت آنکه حضرت عیسی بدون پدر متولد شده بود، او را فرزند خدا میدانستند. اما قرآن کریم با تمثیل ولادت حضرت عیسی (ع) و خلقت حضرت آدم (ع) و بیان تشابه بین آنها، اعتقاد به تثلیث را باطل دانست. قرآن کریم در آیه ۵۹ سوره آلعمران چنین فرمود: «إِنّ مَثَلَ عِیسَیٰ عِنْدَ اللّهِ کمَثَلِ آدَمَ، خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمّ قَالَ لَهُ کنْ فَیکونُ». مَثَل عیسی در نزد خدا همچون آدم است که او را از خاک آفرید و سپس به او فرمود: موجود باش! او هم فورا موجود شد. (بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیّت او نیست).
بر این اساس پیامبر به آنها متذکر میشد که وجه مشابهت حضرت آدم(ع) و حضرت عیسی (ع) این بوده که هر دو بدون پدر به وجود آمدند و هر دو نیز مخلوق خدا هستند و نه فرزند خدا. اما مسیحیان نجران درحالیکه در برابر این استدلال، پاسخی نداشتند، باز بر انکار توحید، نبوت و رسالت حضرت رسول خدا اصرار میورزیدند. ازاینرو خداوند فرمان انجام مباهله را برای پیامبرش صادر کرد. «مباهله» یعنی هرکدام از دو طرف از خداوند درخواست کنند که طرف دروغگو از رحمت خدا دور شده و بر او عذاب نازل شود.
قرآن این واقعه را در آیه ۶۱ سوره آلعمران چنین روایت کرده است: «فَمَنْ حَاجّک فِیهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَک مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَکمْ ثُمّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَاللّهِ عَلَی الْکاذِبِینَ». هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانی با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو که بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت کنیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.
در این هنگام، اسقف مسیحیان به همراهانش چنین گفت: اگر محمد(ص) با اهل و خانوادهاش به مباهله آمد، از او حذر کنید؛ ولی اگر با یارانش آمد با او مباهله کنید.
مسیحیان دیدند که پیامبر با علی(ع) و فرزندانش حسن و حسین(ع) و دخترش فاطمه(س) به مباهله آمد؛ لذا بنا به توصیه بزرگان خود از انجام مباهله منصرف شدند. اسقف مسیحیان خطاب به پیروان و یارانش گفت: «من صورتهایی را میبینم که اگر از خدا درخواست کنند کوهی را از جای خود برکنَد، هرآینه کنده خواهد شد. پس مباهله مکنید که هلاک میشوید و یک نصرانی بر روی زمین نخواهد ماند.»
پس مسیحیان به پیامبر (ص) اعلام کردند که اجازه بده ما بر دین خود باشیم و جزیه دهیم. بر این اساس، رسول خدا، علی (ع) را برای مصالحه با ایشان تعیین کرد و او نیز با ایشان در عوض دریافت هزار حله و هزار دینار در هر سال مصالحه کرد؛ به این شرط که بخشی از آن را در ماه محرم و بخشی را در ماه رجب بپردازند؛ سپس وقتی مسیحیان با سرافکندگی نزد رسول خدا رفتند و در برابر رسول خدا به سرشکستگی خود اعتراف کردند، پرداخت خراج را بر گردن گرفتند.
آنگاه رسول خدا فرمود: «من نیز این قرار را پذیرفتم. ولی بدانید اگر با من و کسانی که زیر کساء بودند، مباهله میکردید، خداوند عزوجل این وادی را از آتش شعلهور میساخت و در کمتر از چشم برهمزدنی، آتش را بهسوی کسانی که پشت سر شما بودند، روانه میساخت و همه شما را در آتشی سوزان میسوزاند».
درباره این ماجرا چنین میتوان گفت که با توجه به نزدیکتر بودن مسیحیت عصر نزول به دوران حیات حضرت عیسی (ع) و دسترسی بزرگان این آیین به متون اصلی و دستنخورده مسیحیت و نیز آگاهی آنان از اوصاف و نشانههای پیامبر آخرالزمان، انصراف اسقفهای مسیحیان از مباهله با رسول خدا و چگونگی رفتار و گفتار آنها در این ماجرا، سندی بر حقانیت اسلام و نبوت رسول خداست.
اما جریان مباهله بر حقانیت و فضیلت اهلبیت نیز دلالت دارد؛ آنچنان که مفسران شیعه و سنی بهطور مکرر به آن اشاره کردهاند. پیامبر اسلام در این ماجرا فقط چهار تن را بههمراه داشت و بعد از نزول آیه مباهله، آنان را بهعنوان اهلبیت خود میخواند. پس میتوان چنین ادعا کرد که آیه مباهله هم سند حقانیت اسلام بوده و هم بیانگر فضیلت اهلبیت و امیرالمؤمنین علیهالسلام است.
استناد به آیه مباهله در کلام معصومین (ع)
پیامبر و ائمه اطهار در مواضع و موقعیتهای گوناگونی که در پی دفاع از جایگاه، شأن و حقانیت خاندان عصمت و طهارت بودند، در بیانات خود به آیه مباهله استناد میکردند. حضرت محمد (ص) زمانی که آیه شریفه مباهله نازل شد، علی(ع)، فاطمه (س)، حسن و حسین (ع) را فراخواند. سپس فرمود: «خدایا اینها اهلبیت من هستند».
امیرالمؤمنین علی (ع) نیز در مجلس شورای ششنفره درباره حقانیت خود نسبتبه خلافت و امامت به این آیه استدلال کرد که بزرگان اهل سنت و شیعه آن را نقل کردهاند.
همچنین امام حسن مجتبی (ع) در خطبهای که هنگام بیعت با معاویه ایراد کرد، مطالب مهمی درباره بحث امامت خود و اهلبیت بیان کرد و به آیه مباهله نیز اشاره فرمود. امام جعفر صادق (ع) هم در دو مورد از مناظرات خود به آیه مباهله اشاره کردهاند. امام موسیبنجعفر (ع) نیز در پاسخ به اعتراض هارونالرشید، به آیه مباهله استدلال فرمود و مهمترین فرازهای این آیه که در آن زمان بسیار پر چالش و دارای ابعاد مهمی بود را بیان فرمود. امامرضا(ع) هم در مباحثه با مأمون با آیه مباهله به احتجاج با او پرداخت.
مباهله در بیان مفسران
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان چنین بیان میکند که «مباهله» بهمعنای لعنت کردن یکدیگر است. هرچند در قرآن بهمعنای چیزی نظیر محاجه بین شخص رسول خدا (ص) و بزرگان نصاراست.
آیتالله مکارم شیرازی نیز قائل به این است که وقتی (در گفتوگو) ادله منطقی دیگر سودی نمیبخشد، افرادی که با هم درباره یک مسئله دینی گفتوگو دارند، در جایی جمع شده و به درگاه خدا تضرع کرده و از او میخواهند که دروغگو را رسوا و مجازات کند.
ابنسینا در نمط دهم اشارات با نام «اسرار الآیات» راجع به نفرین طرف مقابل در مباهله میگوید: «بعید ندانید که برخی، نفوس ملکهای داشته باشند که تأثیر آن از بدن آنان تجاوز کند و آنچنان قوی باشند که گویی نفس جهان است».
در کتاب شریف «بحارالانوار» در بابی تحتعنوان «اقرار ابی بکر به فضل امیرالمؤمنین علیهالسلام» از قول ابوبکر فضایل امیرالمؤمنین برشمرده شده است؛ ازجمله آنکه او میگوید: «علی مجنه هذا العالم». علامه مجلسی در توضیح این عبارت میفرماید: یعنی همه آنچه در عالم است، در نفس امیرالمؤمنین مستتر است.
علامه حلی نیز دراینباره بیان میکند که «اگر کسی از اهلبیت افضل بود یا حتی مساوی با اهلبیت بود، باید رسول خدا(ص) آنها را با خود در این ملاعنه و مباهله همراه میکرد. زیرا آنجا محل استجابت دعا بود و باید اهلیت استجابت بهنحو کامل وجود داشته باشد».
آموزههای مباهله
بیشک رخداد مباهله یکی از مهمترین حوادث تاریخ اسلام است که از جنبههای مختلف قابلبررسی است. شاید بتوان گفت که شأن روز مباهله کمتر از جایگاه عید غدیر نیست. آنچه این واقعه را از سایر وقایع صدر اسلام متمایز میکند، آیه مربوط به این رخداد و کلیدواژههای بهکاررفته در آن است.
ساحتهای وجودی یکیشده
با بررسی تفاسیر عرفانی و تکیه بر روایات نقلشده از فریقین، میتوان به مفهوم جدیدی از حقیقت مباهله دست یافت و آن حقیقت این است که انسان کامل بهمنزله نفس عالم است. واژه «انفسنا» در این آیه وحدت بین خلقت نوری و حقیقت وجودی پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) را میرساند که از آن به نفس واحد تعبیر میشود؛ لذا براساس تفاسیر عرفانی کاربرد واژه انفسنا در آیه مباهله که حکایت از معنای نفس واحد دارد، نمیتواند مصداقی جز امیرالمؤمنین، علی (ع) داشته باشد و این موضوعی اختلافی نیست و مورد وفاق بین فریقین است.
از اینجا مفهوم کلام امام رضا (ع) که «بالاترین فضیلت امیرالمؤمنین را آیه مباهله معرفی کرده است» نمایان میشود. ایشان در این حدیث نورانی به توصیف و تبیین این رویداد پرداخته و آن را در صدر فضایل بیانتهای اهلبیت عصمت و خصوصا حضرت علی(ع) قرار داده است: «پس این خصوصیتی است که هیچکس بر آن پیشی نگرفته و یک برتری است که بشری به آن دست نیافته است. شرفی است که هیچ مخلوقی به آن نرسیده که پیامبر اکرم، نفس علی را همانند نفس خود قرار داده است».
اهمیت گفتوگو
در آیه مباهله چنین بیان شده است: «بعد از آنکه با علم و دانشی که درباره مسیح به تو رسید با آنان به گفتوگو پرداختی، باز با تو به محاجه و ستیز برخاستند، از آنان درخواست مباهله کن.» در واقعه مباهله آنگاه که پیامبر گرامی اسلام، انکار جدی مسیحیان را دید، با پیشنهاد مباهله درواقع بنبست بهوجودآمده در گفتوگو را شکست. قرآن با نفی سحر، جادو، اسطوره و افسانهبافی از وجود پیامبر او را اهل گفتوگو و تعامل معرفی میکند. وقتی هم که ایشان با عدم پذیرش منکران مواجه شود و گفتوگو به بنبست میرسد، با طرح موضوع «مباهله» گشایشی در بنبست گفتوگوها به وجود میآورد.
صداقت و هماهنگی دل و زبان منشأ عزتنفس
پیامبر گرامی اسلام بر باور خود استوار و در گفتار خویش صادق بود و با اطمینان و ایمان کامل وارد ماجرای مباهله شد. اما در مقابل ایشان، بیصداقتی مسیحیان نجران دیده میشد که دل، زبان، اندیشه و تعقل آنها یکی نبود. حضور همراه با عزتنفس و اقتدار پیامبر و اهلبیت مکرمش که همچون کوهی استوار وارد میدان مباهله شدند، نشئتگرفته از ایمان و اعتقاد محکم آنها بود. پیامبر در این ماجرا با ارجاع به وجدان درونی و محاکمه غیبی در حقیقت باور استوار خود و همراهانش را نمایان کرد که بهعنوان یکی از شاخصترین آموزههای کارزار مباهله قابلبررسی است.
کرامت انسانی فارغ از جنسیت
در دین مبین اسلام، شرافت و کرامت انسانها به زن یا مرد بودن بستگی ندارد و هرکدام از آنها دارای قابلیتهایی مساوی برای رسیدن به درجات عالیه انسان کامل هستند. پیامبر (ص) در واقعه مباهله برای ارج نهادن به کرامت انسانی فارغ از اختلاف جنسیتی، فاطمه (س) را کنار علی (ع)، حسن و حسین (ع) قرار میدهد تا مساوات در کرامت انسانی و دارا بودن اهلیت استجابت را به تصویر کشد.
پیامبر (ص) از خود و خاندانش مایه گذاشت
پیامبر عظیمالشأن بهعنوان حاکم جامعه اسلامی بهمنظور تبیین حقیقت در ماجرای مباهله، خود و عزیزترین افراد خانوادهاش را به این کارزار آورد و این عاملی شد که بر بزرگان لجوج مسیحی مسلم شود که او برحق است و میبایست از ورود در نفرین خودداری کنند.
اهلبیت همراه پیامبر در تبیین پیام رسالت
پیامبر با بههمراه آوردن خانواده خود نشان داد که اهلبیت ایشان در مسیر تبیین پیام رسالت، گسترش معارف ناب دینی و آموزههای قرآنی همراه پیامبر بوده است و در این امر مشارکت دارند؛ لذا در آینده نیز میتوانند در کنار کلام وحی الهی، مبلغ، مبین و مذکر آموزههای دینی باشند. همانگونه که خود رسولالله بارها در حدیث ثقلین به آن اشاره کرده بود.