آرشیو سرویس دفاع مقدس
قرار همدلی
22:46 - 30 شهریور 1402

قرار همدلی

به هم قول داده بودند، امسال نصف محصول درخت های گل محمدی شان مربا بشود و برسد به دست رزمنده ها …

دستگاه شهدا یک دستگاه حکمتی است
12:29 - 30 شهریور 1402

دستگاه شهدا یک دستگاه حکمتی است

روایتگر دفاع مقدس و مجری برنامه «شب‌های پرستاره» گفت: دستگاه شهدا یک دستگاه حکمتی است و شهدا باید به‌عنوان چهره‌های شاخص معرفی شوند.

هیچ‌کس به یاد ما نیست!
08:58 - 18 شهریور 1402
روایتی از جانباز شهید «علی جنگعلی»:

هیچ‌کس به یاد ما نیست!

«محمدعلی جنگعلی» متولد 1341 از هنرمندان خطاطی بود که بسیاری از رزمنده‌ها با هنر او خاطره‌های بسیار دارند؛ جمله‌هایی که با خط زیبای او ذهنشان را صیقل می‌داد و به قلبشان اطمینان می‌بخشید که قدم‌هایشان در مسیر درست حرکت می‌کند.

فرمانده چریکی اصفهان در قلب عراق!
09:04 - 4 شهریور 1402
روایتی از زندگی مبارزاتی شهید آقابابایی به بهانه سالروز شهادتش:

فرمانده چریکی اصفهان در قلب عراق!

سردار شهید حاج‌اکبر آقابابایی بهمن 1357 فعالیت خود را در کمیته دفاع شهری اصفهان آغاز کرد و چندی بعد به‌عنوان مربی تاکتیک و سلاح در سپاه پاسداران اصفهان مشغول به کار شد؛ سپس با آغاز غائله کردستان، مسئولیت عملیات سپاه سنندج را برعهده گرفت.

ایستگاه قطار
12:09 - 29 مرداد 1402

ایستگاه قطار

قطار از روی تپه‌ای گذشت و از سر پیچی که در آنجا بود ناپدید شد. همیشه در همین لحظه دوباره ناامید می‌شد. خودش می‌فهمید که یک تَرَک به آن هزاران ترک قلبش اضافه می‌شد. دست خودش نبود. امیدش تمام‌شدنی نبود. نبودن قاسم برای همه عادی شده بود اما برای او نه.

خانه «ردانی‌پور»ها!
15:46 - 18 مرداد 1402

خانه «ردانی‌پور»ها!

برای پیداکردن آدرس خانه سردار شهید حاج آقا «مصطفی ردانی‌پور کافی است کارت عروسی او را دیده باشی. نشانی خانه بر روی آن این‌طور نگاشته شده است: «خیابان بزرگمهر، روبه‌روی قرارگاه، کوی ….» و اینجا خیابان بزرگمهر است.

مصطفای ما اصفهانی‌ها!
15:41 - 18 مرداد 1402

مصطفای ما اصفهانی‌ها!

قربان مناجات‌های نابت با خدا در ساعت دلتنگی، فدای عاشقانه‌هایت با حضرت حق رأس ساعت بی‌قراری‌های دل نازنینت. چقدر رفتنت طولانی شد! چقدر بی‌خبریم از تو! چقدر بی‌خبری سخت است! چقدر نیامدی مَرد…!

اسرار مگوی مصطفی!
15:28 - 18 مرداد 1402
حکایت یک رفاقت؛ از غرب تا جنوب به روایت «حاج اکبر نصر»:

اسرار مگوی مصطفی!

دوسه ساعت مانده به شهادتش، اصرارم به مصطفی، نرفتن بود؛ چون گفته بود می‌روم و شهید می‌شوم و جنازه‌ام هم نمی‌آید. برای او شهادتش مکشوف شده بود؛ اما من استدلالم این بود که بودن مصطفی برای جنگ، کارسازتر از رفتنش و شهادتش است.

آقامصطفی «بهشتی» جبهه‌ها بود
09:36 - 18 مرداد 1402
روایت «حاج‌علی ردانی‌پور» از برادرانه‌هایش در سالگرد شهادت حاج‌آقا مصطفی:

آقامصطفی «بهشتی» جبهه‌ها بود

آقامصطفی چهل سال است رفته که رفته… و هنوز هیچ خبری از پیکرش نیست؛ هرچند به گفته برادرش، آقامصطفی اساسا دلش می‌خواست گمنام باشد. آخرین حرفی هم که قبل از شهادتش به او زده بود، همین بود: «دلم می‌خواهد شهید بشوم؛ اما پیکرم برنگردد…»

«مصطفای» جبهه‌ها یادش به‌خیر!
13:22 - 14 مرداد 1402
به بهانه پانزدهم مرداد؛ سالروز شهادت حاج مصطفی ردانی‌پور:

«مصطفای» جبهه‌ها یادش به‌خیر!

از مرداد سال 62، 15 روز می‌گذشت. هوا هم حسابی گرم بود. منطقه‌ حاج عمران، پیکر مصطفی همان‌جا روی زمین ماند و روح مطهرش رفت تا آسمان…!

«شیخ علی اندرزگو» در مدرسه احمدیه اصفهان
09:52 - 14 مرداد 1402
روایت سید حسین میرسعیدی، هم‌کلاسی شهید شهبازی، از روزهای مدرسه:

«شیخ علی اندرزگو» در مدرسه احمدیه اصفهان

نام سردار محمود شهبازی با خرمشهر گره خورده است و سپاه انصارالحسین همدان؛ اما به زندگی شهید در دوران پرجنب‌وجوش ابتدای جوانی و مدرسه کمتر توجه شده است.

تلاش می‌کردیم محرم و صفر را جبهه‌ باشیم
13:07 - 4 مرداد 1402
روایت‌های حجت‌الاسلام «محسن طالب‌پور»، طلبه روزهای جبهه و جنگ:

تلاش می‌کردیم محرم و صفر را جبهه‌ باشیم

جبهه، سراسر محراب بندگی بود و سنگرها، میعادگاه عاشقی. مردانش، عابدان شب بودند و شیرمردان روز. هم میدان رزم بود و هم میدان رازونیاز باخدا و میعادگاه قول‌وقرارهای حسینی.